خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی حلقه + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی حلقه می باشید. این سریال ترکیه ای درام عاشقانه و اکشن در سال های ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ ساخته شده است. شرکت تولیدکننده سریال حلقه Es Film است و کارگردان آن زیبا و پلیسی ولکان کوچاترک می باشد. نویسندگان سریال نیز Aziz Tuna C و Selim Bener و Ali Demirel هستند. به نظر می رسد در این سریال شاهد درگیری شخصیت ها با موضوعاتی همچون پول، عشق، مرگ و قتل خواهیم بود. خلاصه اینکه، این سریال به نظر یک درام عاشقانه و جنایی جذاب با مضامین پیچیده اجتماعی به نظر می رسد.
قسمت ۲۱ سریال ترکی حلقه
چاتای با خود وکیل هارچ به اتاقش میره و پشت میزش میشینه سپس به پدرش زنگ میزنه حمیرا اونجاست و تماس تصویری را برقرار میکنه و با میکروفن میگه مگه نگفتم تا وقتیکه امن نیست اوضاع زنگ نزن؟ چاتای حرف میزنه و میگه منم پسرت، حمیرا جا میخوره و باهاس حرف میزنه چاتای میگه تو بابای من نیستی ولی صدای بابام نیست برو بگو بابام بیاد. حمیرا میگه که خودش پدرشه و لیدر حلقه صداشو نباید کسی بشنوه چاتای ازش چندتا سوال میکنه درباره گذشته تا مطمئن بشه پدرشه یا نه حمیرا هم جواب هایی که چنگیز داده بود را میده بهش اما چاتای میخنده و میگه تو پدر من نیستی سپس با عصبانیت میگه تو به چه جرأتی جای پدر من نشستی؟ حمیراکه شوکه شده هیچ حرفی نمیزنه چاتای میگه من تورو بالاخره هرجور که شده پیدات میکنم ولی نمیکشمت بلکه بلایی سرت میارم که آرزوی مرگ کنی نه بتونی بمیری نه زندگی کنی! سپس بعد از قطع تماس به وکیل هارچ میگه جلوش زانو بزنه و بهش میگه که من بهت میگم چیکار باید بکنی دیگه و چیکار نکنی! سپس با نوچه اش از اونجا میره. کان با جهانگیر بحث میکنه که چرا به اون نارو زد جهانگیر میگه مجبور شدم ایرم را تهدید کردن و واسش پاپوش درست کردنکاری نمیتونستم بکنم دیگه.
سپس با ادم و کان میرن داخل خونه که ایلهان با دیدنش سریع میگه بشینه رو صندلی و باهاش با عصبانیت دعوا میکنه که این چه کاری بود کردی! دیگه با این کارت مارو تو برزخ هم نه تو وسط جهنم انداختی! گولای به اونجا میاد و میپرسه چیشده؟ چرا سر پسرم داد میزنی؟ اونا باهم کل کل میکنن که جهانگیر داد میزنه و میگه که ماجرا از چه قرار بوده و مجبور شده چون ایرم را تهدید کرده بودن گولای و ایلهان میگه خوب به ما چه؟ و بحث میکنن. حمیرا پیش چنگیز میره و میگه این چه کاری بود کردی؟ الان حلقه افتاد دست چاتای! ببین تو این وضعیت هم من کنارتم ولی چاتای کجاست؟ فردای آن روز چاتای با همه ی افراد حلقه قرار گذاشته و میگه که یه نفر دیگه داره حلقه را رهبری میکنه اما از این به بعد لیدر خودمم سپس از جبار تشکر و تشویقش میکنه که از جونش مایه گذاشت. خیاط با چاتای حرف میرنه و میگه بد شده پلیس خونه مو پیدا کرده سپس بعداز صحبت کردن موقع رفتنش جبار پیش چاتای میره و ازش میخواد که جهانگیرو بهش بده چاتای میگه باشه ماله تو و میره.
چاتای پیش ایرم میره و بهش میگه ای کاش از اول بهم میگفتی اونجوری یه راهی پیدا میکردم ایرم میگه میدونم ولی ترسیدم چاتای آرومش میکنه و میگه کیو کشتی؟ ایرم میگه میخواستم فایل صوتی تورو گوش کنم اما رمز داشت رفتم پیش هکر دادم بهش که بازش کنه وقتی خواستم برم بگیرم ازش دیدم مرده حتی قاتلشم اونجا بود فقط از خودم دفاع کردم! چاتای آرومش میکنه و میگه برو خارج از کشور پیش دوستت تو میلان منم کارهارو درست کنم یه ماه دیگه بیام واسه همیشه اونجا بمونم ایرم قبول میکنه. ایلهان هرچی به جهانگیر زنگ میزنه او برنمیداره تا اینکه شب گولای بهش زنگ میزنه و میخواد تا بیاد خونه جهانگیر میگه نمیام که ایلهان گوشیو میگیره و میگه جبار تورو مقصر مرگ داداشش میدونه دنبالته بیا باهمدیگه قویتریم! جهانگیر میگه خودم میتونم از خودم دفاع کنم و قطع میکنه. کان با تعمیرگری که بهش دکتر میگه میرن خونه خیاط تا اونجارو بگردن اما چیزی پیدا نمیکنن که صدای ساعت درمیاد دکتر میگه صداش عجیبه! سپس تو ساعت را میبینه و یه کتاب پیدا میکنن که لاش یه عکس از یه خونه ست….