خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر) + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب میتوانید خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر) را مطالعه کنید. با ما همراه باشید. کارگردان مطرح ترکیه Hilal Saral کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکیه ای را با نام زمهریر Zemheri نیز می شناسند. این سریال ترکی از ۱۵ ژانویه ۲۰۲۰ آغاز و آخرین قسمت آن در ۱۸ مارس ۲۰۲۰ نیز پخش شد. دوبله فارسی این سریال چهارشنبه شب ها ساعت۲۱:۳۰ از کانال شبکه ام‌بی‌سی پرشیا پخش می شود.

قسمت ۲۱ سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر)

خلاصه داستان سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر)

فیروزه و ایاز هردو در رشته ی معماری تحصیل میکنند. هر دو خانواده های فقیری دارن و مجبورن که حواسشون به خانواده هاشون باشه و هرطوری میتونن ازشون محافظت کنن. ایاز فیروزه رو در دانشگاه میبینه و یک دل نه صد دل عاشق فیروزه میشه ولی از بخت بد یه روز در خیابون خواهر شخص ثروتمندی به اسم ارتان رو نجات داد و در حالیکه میخواست ثواب کنه کباب میشه و دختره دست از سرش برنمیداره و برادرش هم از نقطه ضعف ایاز که باباش بود استفاده میکنه و ایاز رو محتاج خودش میکنه و ایاز مجبور میشه فیروزه رو بدون حتی خداحافظی کردن ترک کنه و بره. فیروزه هم بعد از اون دلشو به روی عشق میبنده، دو سال بعد پدرش رو به جرم سهل انگاری در گزارش خرابی آسانسور که سبب کشته شدن ۱۳ نفر شده بود دستگیر میکنند، در حالیکه مقصر اصلی ارتان رئیس پدرِ فیروزه است، چون گزارش خرابی آسانسور درخواست رسیدگی رو بهش داده بود ولی فراموش کرده بود رسیدگی کنه. فیروزه برای این که بتونه مدرکی پیدا کنه که اثبات کنه پدرش درخواست رو داده با اسم بدل وارد شرکت ارتان میشه تا عدالت رو برقرار کنه و …

قسمت ۲۱ سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر)

در خانه، براق به اتاق خواب ایجلال می رود و او را بیدار میکند و میگوید که چون او باعث شده است تا شب را پیش آیاز نباشد، حق خوابیدن ندارد. سپس مرگ ایرماک را به او یادآوری میکند و تهدید آمیز با او حرف می زند. ارتان، اکیپ تجسسی را به شرکت برده و میخواهد که اثر انگشت همه کارکنان را از روی وسایل آنها بردارند و تمام اتاق ها را نیز بگردند تا برگه را پیدا کنند. او میگوید که هیچکس مستثنی نیست و حتی اتاق مهوش را نیز باید بگردند. آیاز دم خانه فیروزه رفته و مثل قدیم، با سنگ به شیشه اتاق می زند. فیروزه دم در می رود. آیاز ماجرای ارسال ناشناس نامه درخواست به ارتان را به فیروزه میگوید. فیروزه به شدت خوشحال می شود و از آیاز میخواهد که هر طور شده نامه را پیدا کند. سپس از خوشحالی او را بغل میکند. مته که تا دیروقت در شرکت بوده، متوجه گروه تجسس می شود. ارتان از دیدن مته در شرکت جا میخورد. او از مته میخواهد که این قضیه بین خودشان بماند. فاروق و سودا که هیچ پولی ندارند، به پارک می روند ولی بخاطر سردی هوا، نیمه شب به خانه می آیند و از فیروزه میخواهند که آنها را راه بدهد. فیروزه به ناچار آنها را راه می دهد و خودش و الوان برای خواب به سالن می روند تا آنها به اتاق بروند. ارتان شب با فیروزه تماس گرفته و از او میخواهد که صبح به خانه آنها برود. صبح وقتی که فیروزه به آنجا می رود، ارتان میگوید که قصد دارد زن یاشار پینار را برای کار در خانه خودشان استخدام کند. فیروزه سعی دارد او را منصرف کند اما فایده ای ندارد.

ارتان از فیروزه میخواهد که با عالیه تماس بگیرد و از او بخواهد که برای کار بیاید. در خانه آیاز، مته به او در مورد شب گذشته و گشتن اتاق ها توسط ارتان و افرادش میگوید و از او میخواهد که نشنیده بگیرد. آیاز از او میخواهد که هر خبر دیگری را که متوجه شد به او اطلاع بدهد. هنگامی که آیاز برای رفتن به شرکت از خانه خارج می شود، صفیه با تصور اینکه او رفته است، از خانه خارج شده و تاکسی میگیرد. آیاز متوجه شده و تاکسی را تعقیب میکند. صفیه دم در کلانتری پیاده شده و میخواهد برای اعتراف داخل برود. آیاز سریع جلوی او را میگیرد. آنها روی نیمکت نشسته و صفیه با ناراحتی میگوید که نمی‌تواند این وضعیت را تحمل کند و ببیند که آیاز بخاطر او از عشق خود گذشته و به اجبار با براق است. آیاز چنین چیزی را انکار میکند و از صفیه میخواهد که این موضوع را تمام کند. وقتی عالیه بیدار شده و متوجه حضور سودا و فاروق می شود، با عصبانیت داد و بیداد کرده و دوباره آنها را از خانه بیرون می کند. سپس خودش سریع حاضر می شود تا برای کار به خانه ارتان برود. آیاز صفیه را به خانه می رساند.صفیه با ناراحتی در آشپزخانه گریه میکند و سپس قوطی داروهایش را در سطل زباله خالی می‌کند تا دیگر درمان نشود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا