خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر
در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریالهای جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جادههای خطرناک پر از آزمونهای شور، اشتیاق، انتقام و قلدری میپردازد که یک شبه تغییر میکند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آکگول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال میباشند.
قسمت ۲۱ سریال ترکی یاقوت کبود
فرایه میگه من میخوام برم یامان میگه نمیرم داداشم باید بیاد مارو ببینه بعد منو بزنه به حدی که از حال برم تو هم با لذت مارو میبینی. آتش به اتاق میاد و فرایه را صدا میزنه و میگه تو بالکنی؟ فرایه حسابی ترسیده که آتش وقتی جوابی دریافت نمیکنه میره یامان میگه نیومد بعدا بازم امتحان میکنیم و میره که فرایه میشینه و شروع میکنه به گریه کردن. آتش با دید فرایه میگه تو گریه کردی؟ فرایه تایید میکنه که آتش بهش میگه درکت میکنم خیلی سخته الانم برو تا کسی ندیدتت ولی بهت قول میدم میگذره این روزها فرایه لبخند میزنه و میره. فرایه به اتاقش رفته و با اشک شکلاتی که یامان واسش خریده را میخوره که هازال میگه چرا جای غذا شکلات میخوری این واسه خودت و بچه بده! فرایه میگه اتفاقا خوبه، چیزیه که از روزهای شادم مونده. فردای آن روز یامان با اوکان برای رفتن به شرکت از خونه بیرون میزنن اما اوکان میپرسه این که راه شرکت نیست کجا میریم؟ هازال از خواب بیدار شده ولی هرچی فرایه را صدا میزنه میبینه جواب نمیده او میترسه و بالاسرش میره که فرایه بالاخره چشماشو باز میکنه و میگه سرم گیج میره. هازال ترسیده و میگه مطمئنی خوبی؟ بزار به آتش خبر بدم بریم بیمارستان!
فرایه جلوشو میگیره و میگیره نمیخواد الان حالم خوب میشه. سپس میگه نمیشه یامان از عذاب دادن من دست نمیکشه، اینو تو هم خوب میدونی باید برم از اینجا هازال تایید میکنه و میگه آره یه فکری دارم الان واست سوپ میارم تو میخوری من میرم به داییم زنگ میزنم تا پول بده از اینجا بریم فرایه میگه نه نمیشه اما هازال میگه تا الان واسم کاری نکرده میرم ببینم چی میگه. یامان با بغض به گوشه ای خیره شده که اوکان ازش میخواد باهاش حرف بزنه و تو خودش نریزه یامان میگه اون منو کشت کلا نابودم کرد نمیتونم اینجا بمونم و میگه میخواد به یه جایی واسه به مدت که به هیچ کسم چیزی نگه اوکان میگه باشه من یه چیزی سرهم میکنم میگم بهشون آدرستم نمیدم بهشون فقط هرازگاهی خودم میام میبینمت یامان قبول و همدیگرو بغل میکنن. هازال پیش گلفم میره و پیشنهاد میده در ازای پول فرایه را از اون عمارت ببره و میگه که کسی نفهمه فرایه هم نمیدونه گلفم قبول میکنه و باهم میرن بانک. فرایه پیش خانواده اش میره و میگه که میخواد بره استانبول چون نمیتونه با آتش ازدواج کنه چتین به شدت مخالفت میکنه اما فرایه باهاش دعوا میکنه و میگه به تو اصلا ربطی نداره سپس بعد از زدن حرفاش میره لباساشو جمع میکنه و بعد از خداحافظی از پدرش از اونجا میرن.
گلفم پیش آتش تو شرکت رفته و بهش میگه که فرایه در ازای گرفتن ۲ میلیون گذاشت رفت استانبول آتش جا خورده و نمیدونه چی بگه که باده هم که اونجا بود میشنوه و شوکه میشه. هازال و فرایه سوار اتوبوس شدن و تو مسیر استانبول هستن که آتش بهش زنگ میزنه اما فرایه میگه وقتی رسیدیم خودم بهش زنگ میزنم خبر میدم. باده با کلافگی تو اتاق یامان میره و میگه اتفاقی افتاده آنها میگن چی؟ باده میگه فرایه! یامان از جاش بلند میشه و میگه فرایه چی؟ باده میگه با گرفتن دو میلیون از مادرتون گذاشته رفته آنها جا میخورن و میگن چی؟ اوکان میگه یعنی ازدواج نمیکنه؟ باده میگه چی میگی؟ دارم میگم آتشو فروخت رفت! البته از دلیل ازدواجشون معلوم بود این میشه یامان تعجب میکنه و میگه چی بوده؟ دلیلش چی بوده؟ چی میدونی؟…..