خلاصه داستان قسمت ۲۲۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۲۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۲۲۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۲۲۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۲۲۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

صفیه وقتی با دکتر صحبت میکنه بهش میگه که ناجی دیگه منو دوست نداره وگرنه ولم نمی کرد که بره الان پیشم بود. دکتر بهش میگه ناجی هنوز که هنوزه دوست داره و چیزی عوض نشده فقط یادت رفته. برای اینکه به یاد بیاری فقط ازت میخوام تا نامه هایی که برایت مینوشت را برداری تا بخوانی تا اینجوری جسور بودن خودت را هم به یاد بیاوری علاوه بر حس ناجی به خودت! صفیه وقتی به واحد زباله ها میره دو تا پاکت باز نشده بین نامه های ناجی می بیند با خواندن روش متوجه میشه هر دوی آنها را مادرش حصیبه هست. یکی برای مادر خودش و یکی بعد از خواندن نامه ناجی به صفیه برای حکمت نوشته بوده. اولین نامه را میخونه و متوجه میشه که حصیبه به مادرش گفته من فقط از تو نفرت یاد گرفتم اینکه کسیو دوست نداشته باشم و به همه چیز بدبین باشد من همین را به بچه هام یاد میدم اما امروز متوجه شدم صفیه عاشق شده تمام تلاشمو کردم اما قلبش پیروز شد الان از ته دلم میخوام که خوشبخت بشه. سپس نامه‌ای که برای حکمت نوشته بود را میخواند، حصیبه برای حکمت نوشته که من فکر می کردم دلیل بی حسیم و نفرتم بهت به خاطر اینکه تو منو دوست نداری اما الان متوجه شدم که به خاطر سرکشی هست که نمیزاره دوست داشته باشم!

ازت می خوام یه شانس بهم بدی شاید ما هم بتوانیم طعم خوشبختی را بچشیم و از این شکنجه بیرون بیایم! همان شب که حصیبه شب تولدش بود، حسابی به خودش رسیده و لباس های زیبایی پوشیده و آرایش کرده و با خوش رویی به استقبال حکمت میره اما حکمت بدون توجه کردن به او به اتاقش میرود و نامه را نخوانده به گوشه ای می اندازد، حصیبه ناراحت میشه و به اتاقش می رود و به آرامی اشک می ریزد. صفیه با خواندن اون نامه گریه می کند و دلش به حال مادرش می سوزد. سپس نامه ای که حصیبه برای حکمت نوشته بود را به اتاق پدرش می برد و روی میزش می گذارد. آن شب بعد از مدتها بالاخره صفیه در اتاقش را باز میکند و شروع به تمیز کاری می کند و تخت ناجی را بیرون می برد و یه اتاق دونفره درست میکند. ممدوح وقتی به خانه میره میبینه که تمام اهالی ساختمان در خانه اش جمع شدند و برایش جشن کوچکی به راه انداختند. سپس برایش کیک تولد گرفتن و بنر خوش آمدگویی زدن ممدوح از دیدن آنها خوشحال میشه و بهشون میگه احساس می کنم یک بار دیگه متولد شدم و بهم فرصت دوباره زندگی دادن! سپس اوکشان اول ازش گلگی میکنه و میگه اگه یک بار دیگه کوچکترین چیزی را ازم من پنهان کنین دیگه حرمت موی سفیدتونم حالیم نمیشه حسابی حالتو میگیرم سپس از شادی ممدوح را در آغوش می گیرد.

صفیه از هان و و گلبن میخواد تا با هم دیگه سر قبر مادرشان بروند، هان ابتدا جا میخوره سپس با همدیگه راهی میشن، وقتی به آنجا می رسند صفیه برای مادرش کیک کوچکی گرفته و رویش یک شمع گذاشته گلبن به صفیه میگه امروز که تولد مامان نیست! صفیه بهش میگه اشکالی نداره بالاخره امروز روز آشتی کردنه سپس به مادرش میگه تو همیشه فکر میکردی ما تورو دوست نداریم اما اشتباه میکردی چون هر چقدر هم که مادر برای بچه ها بد باشه بچه ها نمیتونن مادرشون را دوست نداشته باشم کاش به ما فرصت میدادی تا بهت بگم که خیلی دوست داریم سپس بهش میگه تولدت مبارک مادر سپس صفیه از هان میخواد او هم باهاش آشتی کنه و او را ببخشد اما هان قبول نمیکنه و میگه نمیتونم همچین کاری کنم تمام کسانی که ازمون رنج دیدن و از دستشون دادیم اگه میتونی همه اونارو برو پیدا کن و ازشون معذرت خواهی کن! کاش هیچ وقت منو اون به دنیا نمی آورد سپس با ناراحتی از اونجا میره و زیر درختی به تنهایی می نشیند سپس دوران کودکی خودش را می‌بیند که بهش زل زده.

صفیه و گلبن کیک تولد مادرش را با هم دیگه فوت می کنن. صفیه مادرش را میبیند که کنار قبرش با لبخند ایستاده و به آنها زل زده. صفیه وقتی به سمت خانه برمیگردد جلوی در آپارتمان ناجی را می‌بیند که اونجا وایساده. صفیه با لبخند به سمتش میرود و او را در آغوش می گیرد ناجی با ناباوری او را در آغوش می گیرد و لبخند میزند آنها دست تو دست هم دیگه وارد آپارتمان میشوند. گلبن آن روز موفق می شود تا به جای چهار بار یک بار دستش را بشوید اسد وقتی او را میبینه بهش میگه اشتباه نکردی؟ تو یه بار دستاتو شستی! گلبن بهش میگه مگه یک بار کافی نیست؟ اسد جا میخوره و میگه یعنی چی؟ و با کمال ناباوری بهش میگه اینو هم درست کردی؟ سپس از خوشحالی او را در آعوش میگیرد و بهش میگه بهت افتخار میکنم. هان به طرف خانه جیلان میره و بهش میگه اومدم ازت بپرسم که منو بخشیدی یا نه! من واقعا به این که ازت بشنوم منو بخشیدی نیاز دارم اما جیلان بدون گفتن هیچ حرفی می رود. هان به واحد بالا یعنی اتاق خودش میره و سگش را هم با خودش می برد. صفیه وقتی از خواب بیدار میشه میخواد بره تا اتاقه هان را تمیز کنه و بهش سر بزنه اما میبینه که هان روی تخت دراز کشیده و سگش هم کنارش خوابیده صفیه چیزی را که میبینه نمیتونه باور کنه و با خودش میگه نه همچین چیزی امکان نداره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا