خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر
در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریالهای جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جادههای خطرناک پر از آزمونهای شور، اشتیاق، انتقام و قلدری میپردازد که یک شبه تغییر میکند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آکگول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال میباشند.
قسمت ۲۲ سریال ترکی یاقوت کبود
یامان از باده میپرسه دلیل ازدواجشون چی بوده باده میگه نمیتونم بگم قول دادم هرچی هم بگی نمیگم خواهشا همینم بین خودمون بمونه نرو از داداشت بپرس من این وسط بده میشم یامان میره. اوکان تو اتاق باده میره و ازش میپرسه که ماجرا چیه؟ باده میگه هیچی گفتم که چیزی نیست اوکان میگه پس بزار یه چیز دیگه بپرسم با راننده ما تو اتاق شب حنابندان چیکار داشتی؟ باده جا میخوره و واسه اینکه به کسی چیزی نگه بهش میگه که میگم بهت ولی باید بین خودمون بمونه انگاری فرایه از یکی دیگه حامله ست و آتش برای اینکه آبروی اون دخترو بخره میخواست باهاش ازدواج کنه حتما بعد از تولد بچه از هم جدا میشن اوکان جا میخوره و از اونجا میره سپس در حالیکه شوکه شده آتش را برای این کارش تشویق میکنه. فرایه با هازال تو اتوبوسن که فرایه یکدفعه حالش بد میشه و راننده برای چند لحظه میزنه کنار تا یه هوایی عوض کنن. یامان به اتوبوس رسیده و تعقیبشون میکنه سپس وقتی هازال میره تا چیزی واسه فرایه بخره که بخوره یامان میره پیش فرایه و او جا میخوره سپس ازش میپرسه اونجا چیکار! یامان میگه اومدم باهات حرف بزنم و بهم بگی که از زبون خودت بشنوم دلیل ازدواجتو با داداشم هازال با دیدن یامان باهاش دعوا میکنه و میگه چرا گورتو گم نمیکنی از زندگی دوستم بیرون؟
یه نگاه بهش بنداز! ببین به چه روزی افتاده! مریضش کردی! روح و روانشو بهم ریختی! بس کن دیگه یامان به فرایه میگه واقعا در ازای گرفتن پول از مامانم میخواستی به راحتی بری؟ فرایه میگه من از مامانت پول نگرفتم هازال از داییش گرفته سپس به هازال نگاه میکنه و میفهمه که او دروغ گفته بوده سپس به هازال میگه من با این پول هیچ جا نمیام! سپس قبول میکنه با یامان بره تا حرف بزنن هازال میگه برو من یه راهی پیدا میکنم برمیگردم. از طرفی آتش با عصبانیت سراغ مادرش میره و میگه متوجه هست که داره چه کارهایی میکنه میخوام برم استانبول که گلفم میگه میخوای بری دنبال کسی که به پول فروختت؟ آتش میگه آره ولی میدونم که کار تو بوده فرایه اینکارو نمیکنه و میره. یامان و فرایه به خونه باغ رفتن و یامان میگه خوب تعریف کن فرایه میگه منظورت از اینکه میخوای از زبون خودم بشنوی چی بود؟ یامان میگه چرا خواستی با داداشم ازدواج کنی؟
آتش پیش محسن پدر فرایه زفته و بهش میگه که انگاری مادرم فرایه را اذیت کرده و اونم میخواسته بره تا این ازدواج بهم بخوره چون از مادرم ترسیده سپس اجازه میگیره تا بره دنبالش که محسن اجازه میده و چتین خوشحال میشه. آتش به هازال زنگ میزنه تا ببینه کجان که هازال میگه فکر کنم میدونی ماجرا چیه دیگه الان فرایه با یامان رفت آتش میگه یامان؟ چرا؟ هازال میگه داشتیم برمیگشتیم که یامان مارو دید و با فرایه همراه شد. یامان به فرایه میگه داشتی فرار میکردی چون میدونستی دست از سرت برنمیدارم آره؟ واقعا به خاطر من مریض شدی؟ فرایه با سکوتش تایید میکنه که یامان میگه نمیخواد بترسی من دارم میرم و از همدیگه همون دوران بچگیامونو به خاطر بیاریم کافیه وقتی معصوم بودیم سپس به آتش زنگ میزنه و میگه فرایه تو خونه باغه بیا اینجا و از اونجا میره. آتش به دنبال ف ایه میاد که میبینه جلوی در وایساده و میگه چرا داخل نیستی اومدی بیرون؟ فرایه میگه واسم سخت بود آتش میگه درسته با اون آتش سوزی خاطره خوبی ازش نداری اما فرایه خاطراتش با یامان اذیتش میکنه سپس سوار ماشین میشه و از اونجا میرن….