خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس
شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست در این مطلب از سایت جدولیاب می باشید. تا آخر این مطلب همراه ما باشید. این مجموعه به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و اینجی بالابانوغلو آهیسکا (İnci Balabanoğlu Ahıska) و به نویسندگی تونا کیگی و گولبیکه اوته ساخته شده است. بازیگرانی که در این سریال ترکی نقش آفرینی کردن عبارتنداز؛Hakan Yılmaz, Selen Soyder, Eylül Tumbar, Enes Koçak, Berat Yenilmez, Sema Çeyrekbasi, Yigit Kagan Yazici, Yonca Sahinbas, Serhan Onat, Yigit Kalkavan, Hivda Zizan Alp, Çagla Boz, Sait Genay.
قسمت ۲۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست
صنم یکدفعه میگه ای بابا برین بیرون من کار دارم نمیتونین هروقت خواستین بیاین تو اتاقم! اونا جا میخورن از این رفتار و میگن چیشد الان؟ آلیزه میگه ببین این هنوز با بابام ازدواج نکرده اینجوری میکنه ببین زنش بشه دیگه چیکار میکنه! صنم یکیو میفرسته تا تورکان و پسرش را به یه اتاق خالی تو هتل ببرن که تا اطلاع ثانویه اونجا بمونن. سپس بعد از رفتن تورکان به خودش میگه این کار عاقبت خوبی نداره ای کاش به حرف نورالدین گوش میکردم. نورالدین همان موقع بهش پیام میده و میگه میخوام برم همه چیزو درباره تورکان به خانواده قدیر بگم صنم جا میخوره و میگه نه الان نباید بگی تورکان یه پسر دیگه هم داره! و بهش زنگ میزنه اما نورالدین جواب نمیده، بهش پیام میده که نگه و خودش با سرعت به طرف خانه قدیر راه میوفته. نورالدین تو خونه قدیر نشسته و میخواد بگه که همان موقع صنم از راه میرسه و برای اینکه جلوی گفتنشو بگیره بهش میگه تو چطور تونستی این کارو بکنی؟ و شروع میکنه به کتک زدنش که همگی جا میخورن و جلوی صنم را میگیرن.
نورالدین کمپرس آب سرد گذاشته رو سرش و بهش میگه تو معلوم هست چت شده؟ سپس حرف از تورکان میشه که نورالدین میخواد بگه که دوباره صنم بهش حمله میکنه نورالدین عصبی میشه و میگه دیگه هرچی بود تموم شد و میره از خونه که صنم هم دنبالش میره. بیرون صنم ماجرارو واسش میگه که تورکان یه پسر دیگه هم داره انگار ازدواج کرده الان حرف از تورکان بشه توقعشون بالا میره و بعد معلوم نیست چی بشه، نورالدین تو فکر میره. توجه و با دخترها تصمیم گرفتن تا پول بزارن یه هدیه واسه آلیزه بگیرن و به خونه اش برن آلیزه میاد و میگه لازم نیست هدیه بگیرین بیاین یه مهمونی بگیریم که همراه با حرف زدن خوراکی بخوریم بعد انقدر میرقصیم که چیزهایی که خوردیمو بسوزونیم توچه میگه این که خیلی خوبه خوب کی؟ آلیزه میگه فردا همگی قبول میکنن. آلپ میره پیش سرکان و میگه طبق قولی که داده بودی حالا کمک کن تا درس مکانیک سیالاتو پاس کنم سرکان میگه باشه آلپ میگه فقط به هیچکی نگو نباید به گوش بابام برسه سرکان قبول میکنه.
صنم واسه نورالدین برای به دست آوردن دلش شام درست کرده و منتظره بیاد که زنگ در خانه اش میخوره و با دیدن تورکان و سرپ پسرش جا میخوره. تورکان واسش تعریف میکنه که صاحب خانه منو از خونه بیرون انداخته جایی نداشتم برم ازتون میخواستم یه هفته اینجا بمونیم تا یه خونه پیدا کنم برم صنم جا خورده و نمیدونه باید چیکار کنه. صنم ازش میپرسه چرا نرفتی سراغ پدر سرپ؟ تورکان میگه کی؟ چجوری میتونم برم پیشش؟ پدر سرپ قدیر! صنم جا میخوره و میگه چی؟ قدیر؟.….