خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۲۴ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۲۴ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۲۴ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

میرای وقتی به مدرسه میره یکسری از هم کلاسی هایش به خاطر اخبار جدیدی که از مادرش پخش شده مسخره اش میکنن که میرای با آنها بحث میکنه و سپس به دعوا میکشه. میرای با مادرش تماس میگیره تا باهاش حرف بزنه اما آزرا جواب نمیده چون در حال صحبت کردن با ملیساست. آزرا به ملیسا میگه باید یه قرارداد جدیدی با شوهرت امضاء کنی اما ملیسا میگه اخلاق کارای باهام تغییر کرده و خیلی خوب شده و قصد نداره که ازش جدا بشه پشیمان شده، آزرا میگه در آینده دوباره برمیگرده به همان روال قبلش و ازش میخواد تا پا پس نکشه اما ملیسا میگه من میخوام مثل خود تو زندگیمو نگه دارم و اگه خیلی دوست داری کسیو درست کنی از شوهر خودت شروع کن! میرای آنها را از دور میبینه و با ناراحتی به خودش میگه مامان فقط به فکر کارو زندگی خودشه! سپس به ژاله زنگ میزنه تا با اون حرف بزنه ژاله بهش میگه بیا خونه ام تا باهم حرف بزنیم و برایش لوکیشن میفرستد. آزرا وقتی به دفتر میره صنم با دیدمش پیشش میره و میگه فضای مجازیو یه چک بکن! سپس چندتا از کامنت هارو واسش میخونه آزرا با شنیدن اون جمله ها یاد حرف های خودش به ژاله می افتد و میگه فهمیدم کار کیه تو آسمان ها دنبالش بودم تو اینترنت پیداش کردم! صنم میگه ماجرا چیه که آزرا واسش تعریف میکنه زیر سر اون زنه ست تمام حرف هایی که بهش زدنو داره به خودم میزنه! فوندا پیش آزرا میاد و میگه آرمان خان میخوان درباره یه پرونده باهات حرف بزنه کارت داره آزرا قبول میکنه و به دفتر آرمان میره. وقتی وارد میشه با دیدن پدرش خودشو متعجب نشون میده و میگه بابا اینجا چیکار میکنی؟ فاروق میگه تا زمانیکه دفترم آماده بشه پیش آرمان میمونم سپس آرمان به آزرا میگه به خاطر اتفاق های فضای مجازی موکلت میخواد کارشو باهات تموم کنه و با ییلدریم کار میکنه آزرا قبول میکنه.

وقتی از اتاق بیرون میاد فاروق بهش میگه نقشمو خوب انجام دادم؟ آزرا تایید میکنه و بهش میگه باید همه چیزو واسم تعریف کنی تا بتونیم پدر و دختر بشیم فاروق میگه به زودی همه چیزو میفهمه سپس بعد از رفتن آزرا به چولپان زنگ میزنه و میگه باید باهم حرف بزنیم! آزرا به اتاق ییلدریم میره و میگه چرا از من فاصله میگیری؟ مگه قرار نبود باهمدیگه دوست باشیم؟ ییلدریم میگه چرا دوباره با سرگن برگشتی؟ مگه قرار نبود تموم بشه؟ از هم طلاق بگیرین؟ بعد یهو دست تو دست میاین تو میگین میخوایم به زندگیمون ادامه بدیم؟ آزرا میگه الان نمیتونم چیزیو واست توضیح بدم فقط با یه تلفن همه چیز عوض شد! ییلدریم میگه واسه دومین بار منو بازی دادی و از اونجا میره. میرای به خانه زباله رفته و او ازش میخواد تا ماجرارو برایش تعریف کنه میرای میگه تو مدرسه هم کلاسیام به خاطر پخش اخبار درباره مادرم مسخره ام کردن و باهمدیگه بحثمون شد منم زنگ زدم مامانم تا باهاش حرفربزنم اما اون جوابمو نداد کلا کارش اولویته! ژاله میگه همیشه همین بوده که چوب اشتباهات بزرگترهارو بچه ها میخورن. ژاله وقتی میفهمه آزرا با ملیسا خواننده معروف حرف میزده لبخند میزنه که میرای میگه به کسی چیزی نگیم مامانم خیلی حساسه رو این چیزها ملیسا هم فرد معروفیه. ژاله میره قهوه بیاره که کلید خانه میرای را که از تو کیفش بیرون زده میبینه و خوشحال میشه و لبخند میزنه. کورای وقتی به خانه میره از ملیسا برای زیباییش تعریف میکنه. ملیسا میگه میز رزرو کرده واسه شام که باهم وقت بگذرونن کورای اول عصبی میشه اما خودشو کنترل میکنه و میگه باشه منم واست یه سورپرایز دارم یه قرارداد جدید واست بسته ام به مدت دو سال ملیسا قبول نمیکنه و میگه میخوام استراحت کنم کورای میگه نکنه دوباره حامله ای؟ ملیسا میگه نه که کورای میگه پس امضاء کن و وقتی میبینه امضاء نمیکنه به استودیو میبرتش تا شکنجه اش بده.

ایلول متوجه میشه که یالین داره تعقیبش میکنه به خاطر همین به سمتش میره و میگه چخبره آقا پسر داری منو تعقیب میکنی؟ یالین میگه راسیتش آره من آخه از طرفداراتونم و موضوع را جمع میکنه ایلول میگه طرفدار؟ یالین میگه آره دیگه صداتون خیلی قشنگه سپس ازش میخواد تا سلفی بگیرن ایلول حس خوبی بهش دست میده و میگه باشه بگیر یالین بعد از عکس گرفتن میره و از دور هواشو داره. آزرا با سرگن لب دریا قرار میزاره و میگه اینجارو یادته؟ سرگن میگه مگه یادم رفته که بخوام به یاد بیارم؟ اولین جاییه که بهت گفتم دوست دارم چرا اینجا قرار گذاشتیم نکنه میخوای خبر طلاقو بدی؟ آزرا میگه میخوام زندگیمونو حفظ کنم اما نمیدونم چجوری! سپس میگه پخش شدن اخبار کار اون زنه سپس واسش توضیح میده و از سرگن میخواد بهش بگه میدونه کجاست یا نه سرگن میگه باهاش در ارتباط نیستم ولی خونه واسش اجاره کردم چون شوهرش دنبالشه و دنبال منم بود واسه اینکه پیدام نکنه خونه اجازه کردم آزرا واسه صداقتش تشکر میکنه و ازش میخواد دیگه رابطه اش را باهاش قطع کنه سرگن قبول میکنه. چولپان نوه هایش را برده پارک و آنها ازش میخوان که تاپ سوار بشن و هلشون بده اما چولپان میگه دیگه بزرگ شدین میتونین خودتون خودتونو هل بدین! فاروق به اونجا میاد و میگه میتونن ولی میخوان تو هلشون بدی! سپس به بچه ها میگن که برن بازی کنن بعد از تمام شدن حرفشون هلشون میدن. چولپان میگه خوشتیپ کردی! فاروق میگه آره سرکار بودم چولپان میخنده و میگه من بازنشسته شدم تو کار پیدا کردی جالبه! فاروق میگه باید همه چیزو به بچه ها بگیم وگرنه همه چیز بد میشه باید از زبون خودمون بفهمن. یالین به وورال و صنم اطلاع میده که به اونجا بیان و بهشون میگه رفته تو اون خونه آنها منتظرن تا ایلول با مادرش بیرون بیاد اما میبینن که با یه پسر جوون بیرون اومد وورال شوکه میشه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا