خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه  کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.

قسمت ۲۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من
قسمت ۲۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من

قسمت ۲۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من

شبنم و مسعود تو خونه باهم کمی صحبت میکنن و شبنم فکرش در حال بهم ریختنه که وقتی مسعود میره تو آشپزخانه تو یه فرصت شبنم از خونه بیرون میزنه که مسعود تو آشپزخانه  زخمی شدن شبنم با چاقو یادش میاد و میره تا بهش بگه باید درباره موضوعی باهم حرف بزنیم که میبینه شبنم نیست. شبنم با پولی که از گاوصندوق دیدم برداشته میره هتل اونجا به روهو زنگ میزنه و حال بچه هاشو میپرسه که او میگه خوبن بچه ها الان خوابیدن و میخواد اومدن ملیسارو بگه که همان موقع صداش میزنن که او میگه بعدا بهتون میگم و میره. فردای آن روز ییلماز به مسعود میگه اون کی بود پیشت؟ چرا دقیقه نود منصرف شدی؟ شبنم بود؟ مسعود میگه به موقعش همه چیزو میگم بهت قول میدم و میره. اجه سر میز صبحانه طبق نقشه ای که کشیده به پدرش میگه تو بشین صبحانه تو بخور ما با ملیسا جون میریم مدرسه آنها جا میخورن. روز بعد خبر رفتن ملیسا به خانه اونور همه جا پخش میشه تو هتل شبنم خبرو میبینه و به آیسل زنگ میزنه تیکه شو بهش میندازه. تو مسیر رفتن به مدرسه اجه میگه کتابمو جا گذاشتم و میخواد برن بخرن سپس به طوفان میگه خودم میرم بخرم و با امره و ملیسا میرن به کتابفروشی.

شبنم به خونه اونور رفته و به روهو زنگ میزنه و میگه درو باز کن پشت درم او میگه باید از آقا اونور اجازه بگیرم او میگه برو بگیر بگو با خبرنگارها منتظریم. سپس اونها به شبنم میگن بیا تو وقتی به داخل میره با اونور دعوا میکنه سر موندن ملیسا اونجا و میگه بچه هام تو این خونه با اون زنیکه نمیمونن! و سراغ بچه هاشو میگیره که ببرتشون اما اونور میگه ملیسا برده به مدرسه همان موقع ملیسا رنگ میزنه و میگن بچه ها گم شدن. آنها با نگرانی و عجله به اونجا میرن و ملیسا همه جیزو تعریف میکنه. شبنم به مسعود سریع زنگ میزنه تا بیاد. شبنم یاد همون جایی میوفته که رفتن تست خوردن و به مسعود میگه بریم اونجا شاید اونجان. وقتی میرن میبینن بچه ها اونجا منتظر مادرشون بودن. اونور که پلیس ها رد دوربینارو زدن رسیدن به اونجا و با شبنم دعوا میکنه و این قضیه را زیر سر اون میبینه و بچه هارو برمیداره میبره شبنم میگه حق نداری با بچه هام با این زن تو یه خونه باشی! اونور میگه من تصمیم میگیرم چیکار کنم و میره…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا