خلاصه داستان قسمت ۲۹۱ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۹۱ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
خلاصه داستان قسمت ۲۹۱ سریال ترکی خواهران و برادران
یاسمین و صرب در حال جمع کردن وسایل پدرشون هستن که تو تصادف مرده، عمر هم اونجاست و کلاهی از باباش احمد دستش گرفته و میگه ای کاش بیشتر باهم وقت میگذروندیم زودتر پیدا میکردیم همو. شوال مادر یاسمین و صرب میاد و به عمر میگه اینجا چیکار میکنی؟ عمر میگه من واسه دیدن خواهر و برادرام از تو اجازه نمیگیریم! او میگه باید بگیری چون منم اینجا با بچه هام زندگی میکنم! عمر میخواد بره پایین که صرب میگه ما هم الان میایم منتظر باش. آکیف خونه جدید گرفته و دوروک میگه چه خوب شد خونه جدید گرفتی بابا، آکیف میگه بالاخره نوعروس داشتیم دیگه و به نباهت اشاره میکنه و میگه باید همه چیزو نو میکردیم و میخندن. خانواده اورهان تو حیاط نشستن و در حال صبحانه خوردنن، آسیه تو تصادف دستش شکسته و آتل بسته، سوزان که پاش شکسته با عصا داره میاد اونجا تا باهم صبحانه بخورن. دوروک به اونجا دنبال آسیه و بقیه اومده و باهم میرن مدرسه. بچه ها به مدرسه رفتن و تو مدرسه باهم سلام و احوالپرسی میکنن. شنگول و اورهان باهم تو برنامه تلویزیونی میرن و برنامه شونو ادامه میدن که شنگول یه کبابی را تبلیغ میکنه که از پشت صحنه ازش میخوان ادامه نده و کات میدن.
تو مدرسه عمر، صرب، اوگولجان، تولگا و برک باهم مسابقه میدن تا کاپیتان بسکتبال مشخص بشه که عمر کاپیتان میشه. شنگول تنهایی به همون کبابی که تبلیغش کرده بود میره و پولشو میگیره و میگه که نرخش رفته بالاتر. آسیه از دوروک فیلم میگیره و میپرسه اگه زندگی رمان بود فصل اولش چجوری شروع میشد و دوروک سروع میکنه از گفتن حسش به آسیه که چقدر دوسش داره. آکیف و نباهت به مدرسه برای جلسه اولیا و مربیان رفتن که با دیدن شوال بهم میریزن و نباهت باهاش دعوا میکنه سپس به داخل اتاق جلسه میرن. بوراک میاد و میگه این جلسه واسه شوال خانمه ایشون خواستن ترتیب بدیم. شوال میگه از اونجایی که همسر عزیز سابقم به رحمت خدا رفته این مدرسه هم مثل اموال دیگه اش به بچه های من میرسه یعنی من! و خواستم درباره مدیریت این مدرسه صحبت کنم باهاتون همان موقع شنگول از حق عمر دفاع میکنه و میگه نمیزارم حق عمرو پایمال کنی هرچی به بچه های تو برسه به عمرم میرسه و باهم دعوا و بحث میکنن که سوزان میگه من نمیزارم حق پسرم از گلوت پایین بره این مملکت قانون داره و حق و حقوق پسرمو از حلقومت میکشم بیرون شوال با عصبانیت از اونجا میره….