خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی حلقه + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی حلقه می باشید. این سریال ترکیه ای درام عاشقانه و اکشن در سال های ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ ساخته شده است. شرکت تولیدکننده سریال حلقه Es Film است و کارگردان آن زیبا و پلیسی ولکان کوچاترک می باشد. نویسندگان سریال نیز Aziz Tuna C و Selim Bener و Ali Demirel هستند. به نظر می رسد در این سریال شاهد درگیری شخصیت ها با موضوعاتی همچون پول، عشق، مرگ و قتل خواهیم بود. خلاصه اینکه، این سریال به نظر یک درام عاشقانه و جنایی جذاب با مضامین پیچیده اجتماعی به نظر می رسد.

قسمت ۲ سریال ترکی حلقه
قسمت ۲ سریال ترکی حلقه

قسمت ۲ سریال ترکی حلقه

کان به اتاق فرمانده میره و قبول میکنه و میگه انجام میدم ولی یه شرط دارم! بهار میگه اینجا شرط و شروط نداریم! فرمانده ازش میخواد حرفشو بزنه کان میگه مادرم، اون اصلا این آزادی های مشروطو باور نداره بهار میگه یعنی چی؟ باورم نمیشه! کان میگه هم پدرم هم پدربزرگم جاهل بودن مادرم گرگ شده راحت متوجه میشه که خبری هست من الان شرطمو  گفتم در صورتی میتونم بهتون کمک کنم که مادرم بدونه ماجرارو. فرمانده میگه مادرت نباید از فیلم باخبر بشه چون توش مرگ پدرته شاید کینه بگیره یا بترسه که تورو از دست بده کان میگه خوب چی بگم؟ فرمانده میگه بگو واسه پلیس کار میکنم دیگه از ماهیتش چیزی نگو. جهانگیر به آشپزخانه میره که نورتن واسش صبحانه آماده میکنه جهانگیر میبینه آدام هم اونجاست میپرسه تو اینجا چیکار میکنی؟ او میگه چون نمیتونم از سوجوک های نورتن خانم بگذرم! جهانگیر ازش میپرسه فهمیدی اون دختر کی هست؟ آدام میگه مژده دختر اسکندره! جهانگیر جا میخوره و میگه چی! چرا بهم زودتر نگفتی؟ آدام میگه فکر کردم میشناسیش آخه با دیدنش اخم کردی جهانگیر سریع از اونجا میره. اسکندر پیش ایلهان میره و بعد از کمی کل کل کردن واسش کُری میخونه و ازش میخواد تا از مزایده کنار بکشه آنها باهم بحث میکنن و اسکندر از اونجا میره که ایلهان حسابی حرص میخوره.

بهار با فرمانده جمال صندوقچی حرف میزنه و ازش میخواد تا منصرف بشه از اینکه کانو تو این ماجرا بیاره فرمانده میگه نمیشه کان بهترین گزینه ست بزار هارت و پورت کنه شرط و شروط بزاره بزار فکر کنه مارو داره میتازونه. جهانگیر به خانه پدرش میزه که اسکندر را موقع بیرون رفتن از خونه میبینه و ازش میپرسه اینجا چیکار میکنین شما اینجا نمیومدین اونم این موقع صبح! اسکندر بهش پیشنهاد میده تا باهم همکاری کنن اما جهانگیر میگه میدونین که من قبول نمیکنم او موقع ببرون رفتن بهش یه کارت میده که پشتش یه سیم کارت چسبونده و میگه حالا فکراتو بکن نظرت عوض شد بیا پیشم و میره. جهانگیر به داخل میره و ازشون میپرسه که اسکندر چیکار داشته اونجا ایلهان میگه هیچی اومده چرت و پرت میگه، میخواد سد راهش نشیم اومد اعصاب خورد کنه و بره. تو آنکارا کان آزاد میشه و بهار باهاش تو چایخانه قرار میزاره و بعد از کمی حرف زدن به طرف استانبول راهی میشن.   آنها وقتی به استانبول میرسن جمال بهش میگه که مادرت تو منتظرته همه چیزو بهش گفتم و میدونه ماجرا از چه قراره.

کان پیش حمیرا مادرش میره و میخواد بغلش کنه که مادرش جلوشو میگیره آنها باهمدیگه رمزی حرف میزنن که جمال از شنیدی که گذاشته بود اونجا متوجه میشه و میره داخل اتاق با بهار. آنها باهم بگه حرف میزنن و متوجه میشن کهکشان به مادرش ماجرای فیلمو گفته که ایلهان پدر کان را کشته بهار شوکه میشه و میگه تو کی بهش گفتی؟ من تمام وقت زیرنظر داشتم! کان به یاد میاره وقتی میرقصیده تو چایخانه کاغذی پنهانی به گارسون داده بود تا اون عکس بگیره ازش و برای مادرش بفرسته. جهانگیر به رستوران اسکندر میره که میبینه با قطری ها داره صحبت میکنه بعد از رفتنشون جهانگیر بهش میگه به حالت تهدید که دخترت پیش منه اون به شدت عصبی میشه و ازش میخواد تا بگه دخترش کجاست اما او چیزی نمیگه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حلقه + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا