خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.
قسمت ۲ سریال ترکی زندگی شاهانه من
شبنم در دوران نوجوانیش؛ تو خونه مردم به عنوان نیروی خدمه شروع به کار میکنه و پول جمع میکنه. یه روز به یه خانه میره برای نظافت که میبینه اونجا پر از خونه و وسایل شکسته و میخواد بره که جلوشو میگیرن و ازش میخواد به کارش برسه و میپرسه به نظرت از پسش برمیای؟ شبنم تایید میکنه و میگه ولی ده برابرشو میگیرم صاحب خونه قبول میکنه. بعد از اون روز هرازگاهی به همان خونه میره و بعد از نظافت پولشو میگیره. او یه روز پس اندازاشو برمیداره تا بره برای عمل زیبایی که تو راه بیمارستان زورگو محله شو میبینه و میخواد پولاشو بگیره که شبنم با زخمی کردنش با چاقو از اونجا فرار میکنه با پولاش. او به بیمارستان میره و هم عمل زیبایی صورت و هم کشیدن چربی بدنش و تزریق به سینه را انجام میده او کلا میکوبه و میسازه سپس کارش میشه مدام به سفر استانبول رفتن و برگشتن که تو ایر لاین استانبول یه پولدارو تور کنه. اونجا با مهماندار آشنا میشه و قرار میشه هروقت آدم درست حسابی به تورش خورد خبرش کنه. بعد از چند روز مهماندار به شبنم خبر میده که بیاد اونجا و با اونور همسفر میشه. تو مسیر باهم صحبت میکنن و بعد از چند روز اونور یه دل نه ۱۰۰ دل عاشق شبنم میشه. زمان حال؛ شبنم به خبرنگار میگه من وقتی اونور را اولین بار دیدم عاشقش شدم. سپس دوباره به یاد میاره که یه شب اونور شبنم را به خانه برده و با مادرش آیسل آشناش میکنه تا مراسم عروسی را باهم اوکی کنن.
آیسل وقتی با شبنم تنها میشه بهش میگه تحقیق کردم فهمیدم اونی که گفتی نیستی! سپس بهش میگه تو یه هوس زودگذری واسه اونور که شبنم میگه اونور عاشق منه مثل بت منو میفرسته و لبخند میزنه و میره. چند روز بعد باهم به خانه برمیگردن و خبر ازدواجشونو میدن و اونور میگه یهو زد به سرمون رفتیم ازدواج کردیم آیسل شوکه میشه. زمان حال؛ شبنم از خواب بیدار میشه و مجله ای که باهاش مصاحبه کرده بود را میخونه و لبخند رضایت میزنه. نیازی همان مردی که شبنم پاشو زخمی میده بود از زندان آزاد شده و تو چای خانه مجله را میبینه و از عکس دسته گل دکوری که با پیچ و مهره ساخته شده او را میشناسه و با تعجب به چهره اش نگاه میکنه! یک روز شبنم میره مدرسه دنبال پسرش که نیازی اونجا میره و همونجایی که چاقو خورده بود به پاش چاقو میزنه و میگه الان بی حساب شدیم سپس آدرس میده و میگه باید بیای اونجا دست پر وگرنه زندگی شاهانتو خراب میکنم! شبنم به زور خودشو به خانه میرسونه و از روهو میخواد کمکش کنه. سپس برای اینکه پول جور کنه واسه نیازی میره انگشتر حلقه شو میفروشه سپس میره دنبال اونور که هواپیماش نشسته رو باند. او برای اونور قیافه گرفته و خودشو ناراحت نشون میده که حلقه شو گم کرده اونور میگه لنگه شو میخرم واست ناراحت نباش. شب مراسم سالگرد اونور و شبنمه که تو خونه شون جشن گرفتن…