خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر
در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریالهای جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جادههای خطرناک پر از آزمونهای شور، اشتیاق، انتقام و قلدری میپردازد که یک شبه تغییر میکند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آکگول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال میباشند.
قسمت ۲ سریال ترکی یاقوت کبود
سر میز شام بورال باکیلجی با پدربزرگ پسرها عمر درباره یکی کردن سرمایه ها و اینکه آتش دیگه اینجا کار راه بندازه حرف میزنن سپس از آتش میپرسه فکر ازدواج کردن تو سرت نیست؟ آتش از قصد میگه چرا با یکی تو رابطه ام ایشالله به زودی ازدواج میکنیم همگی جا میخورن و باده به بهونه آماده کردن دسر میره تو آشپزخانه. یامان بعد از کمی غذا خوردن بهشون میگه که من باید برم با دوستام قرار داشتم از قبل باید برم. تو کلوب بورا زل زده به فرایه و هازال بهش میگه این ول کن نیست همش داره اینجارو نگاه میکنه از طرفی آلینا مدام به بورا نگاه میکنه و بهش اشاره میکنه تا بیاد اونجا فرایه عصبی میشه که که آلینا میگه مگه چیه حتما میخواد باهات آشنا بشه دیگه. فرایه به بورا بی محلی میکنه و به یامان پیام میده نیا دیگه نمیخواد آلینا هم هست من میخوام برگردم خونه یامان میگه چند دقیقه دیگه میرسم که فرایه بهش میگه پس تو پارکینگ منتظرتم و به طرف پارکینگ میره. بورا هم پشت سرش میره تو پارکینگ سعی میکنه به فرایه نزدیک بشه و باهاش حرف بزنه که فرایه میگه من اصلا تمایلی ندارم باهات حرف بزنم برو از اینجا بورا دستشو میگیره و میگه قیافه گرفتن بسه دیگه گفتم میخوام باهات آشنا بشم فرایه باهاش دعوام میکنه و میگه دستمو ول کن که همان موقع یامان از راه میرسه و به طرف بورا حمله میکنه.
یامان حسابی بورا را کتک میزنه و او از اونجا میره و میگه به حسابت میرسم و میره. مراسم بهم میخوره و به خانه برمیگردن. بورا به اتاقش میره و بعد از برداشتن اسلحه بیرون میره. انها وقتی به خونه میرن اوکان به یامان میگه من میرم یه دوش بگیرم تو از اون کوکتل خوشمزه ها درست کن یامان قبول میکنه. زنگ خانه زده میشه و یامان با باز کردن در با بو ا روبرو میشه که به طرفش اسلحه گرفته آنها باهم بحث میکنن که یامان بهش میگه اون دوست دخترم بود سپس میخواد بهش شلیک کنه که اوکان از پشت سر میاد و با مجسمه میزنه تو سرش یامان میگه بریم بیمارستان سپس اوکان میبرتش و یامان اونجارو تمیز میکنه. جمیله که تو تراس بود تمام حرفارو میشنوه و تمام اتفاقاتو میبینه بهم میریزه. اوکان به بیمارستان میرسه و وقتی میخواد ببرتش تو میفهمه که بورا مرده و حسابی ترسیده و میگه خدایا الان باید چیکار کنم! فرایه به یامان زنگ میزنه قبل از خواب که یامان میگه فردا جشن میگیریم فرایه قبول میکنه و شب بخیر میگه.
فردای آن روز یامان که هنوز نخوابیده نشسته تو اتاقش که مادرش میره پیشش و میگه چیشده؟ خبری از داداشت داری؟ یامان میگه نه هرچی زنگ میزنم خاموشه. سر میز صبحانه همه نشستن که اوکان با ظاهری داغون به اونجا میاد ازش میپرسن این چه سر و وضعیه؟ کجا بودی؟ او به یاد میاره که به دریاچه رفته بوده و بورارو تو دریاچه میندازه اما بهشون میگه با دوستام رفته بودیم دریاچه سوار قایق شدیم. سر میز صبحانه میشینه و با دیدن مربا یاد خون میوفته و حالش بد میشه و به دستشویی میره اوکان دنبالش میره….