خلاصه داستان قسمت ۳۰۲ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۰۲ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۰۲ سریال ترکی خواهران و برادران
نباهت پیش سوزان رفته و باهاش حرف میزنه تا بفهمه تونسته پول جور کنه یا نه. سوزان بهش میگه نه هنوز به چندتا از دوستام گفتم ولی کی آخه ۳ میلیون یکدفعه بهم میده؟ تو فکر وام گرفتنم نباهت با شنیدن این موضوع بهش میگه نکنیا! خودتو درگیر وام و قرص نکن و سعی میکنه اونو منصرف کنه از وام گرفتن سپس وقتی از خونه بیرون میاد به آکیف زنگ میزنه و بهش خبر میده که سوزان نتونسته پولو جور کنه و نمیتونه اصلا. آکیف خوشحال میشه و میگه باید برم الان جلسه واسه کلوب سپس با خوشحالی سر جلسه میره. دایی تولگا بهش قراردادو میده که آکیف میبینه فقط ۴۰٪ بهش میده آکیف اول مخالفت میکنه اما وقتی میبینه میگه اگه نمیخوای باشه خوددانی ناچارا قبول میکنه و میگه خوبه. آیلا با برک صحبت میکنه و میگه تصمیم گرفتم که کاریو شروع کنم اونم تو زمینه لباس و مد برک تشویقش میکنه و میگه فکر خیلی خوبیه کار کردن حالتو خوب میکنه سپس آیلا میگه من میخوام کارمو تو میلان که مرکز مد و فشنه راه بندازم برک جا میخوره و میگه یعنی چی؟ آیلا میگه من که نمیتونم تورو اینجا تنها بزارم! برک باهاش بحث میکنه و میگه من نمیخوام بیام همینجا زندگیمو دوست دارم و با کلافگی میره اتاقش.
شب آیبیکه و اوگولجان در حال ظرف شستنن که برک به آیبیکه زنگ میزنه اما او جواب نمیده برک عصبی میشه و میگه چرا جواب نمیدی؟ اینجا چخبره! داره چه اتفاقی میوفته! فردای آن روز عمر به آسیه میگه باید بگردیم دنبال یه کار درست و حسابی اینجوری زندگی نمیگذره. اوگولجان از عطر توتون مادربزرگش زده و موهاشو هم اتو کشیده که با ظاهری جذاب بره به مدرسه چون قراره لیدیا امروز بیاد مدرسه اما همگی بهش میگن که این چه بوی بدیه که میدی چه عطری زدی؟! همه به کلاس میرن که لیدیا میاد و استاد بوراک اونو معرفی میکنه. استاد سر کلاس میاد و به بچه ها میگه امروز تو کلاس نیستین میرین بیرون و برای زندگی اجتماعی آماده میشین تو این مدت کلاس وقت دارین که کار کنین و ۱۰ لیر بدست بیارین. و همه را گروه بندی میکنه عمر با لیدیا، اوگولجان با الیف، آسیه با ماهر، سوسن و یاسمین، صرب با آیبیکه و برک با تولگا. لیدیا به عمر میگه بریم ساحل اونجا کار پیدا کنیم. آسیه و ماهر هم به اونجا میرن. هرکی دنبال یه کاری میگرده تا انجام بده تو این فرصت کم.
ماهر یه نفرو میبینه که گیتار میزنه و میگه فهمیدم چیکار کنیم و گیتارشو میگیره و به آسیه میگه تو هم بخون اگه میتونی آسیه میگه نه من اصلا صدام خوب نیست و فقط به آهنگ زدن و خوندنش گوش میده و یاد دوروک میوفته به خاطر همین گریه اش میگیره و با حالی بد از اونجا میره که به یه مرد میخوره و اون مرد باهاش دعوا میکنه ماهر که دنبال آسیه رفته با دیدن بد رفتاری اون مرد باهاش دعوا میکنه و به مدرسه برمیگردن. اونجا استاد میپرسه چیکار کردین؟ عمر میگه ما پلاستیک یه نفرو کمک کردیم ۱۰ لیر گرفتیم، الیف میگه ما اصلا نتونستیم کاری کنیم، یاسمین میخواد به دروغ بگه خیلی خوش شانس بودیم و تعریف کنه که سوسن میگه ما هم کاری نکردیم میخواد دروغ بگه. ماهر هم میگه ما گیتار زدیم و آهنگ خوندیم، آیبیکه میگه ما هم دزدی کردیم و تعریف میکنه دوچرخه یه بچه رو صرب دید رفت بهش گفت ۱۰ لیر بدی میگم کجاست دوچرخه که استاد میگه من همچین چیزی ازتون نخواستم انجام بدین! تولگا و برک هم میگن ما هم حمالی کردیم کمک کردیم تو پیاده کردن اثاثیه ۱۰ لیر گرفتیم استاد خسته نباشید میگه و بعداز نمره دادن میره….