خلاصه داستان قسمت ۳۰۹ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۰۹ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۰۹ سریال ترکی خواهران و برادران
یاسمین پیش تولگا میره تا باهمدیگه بعد از مدرسه بیرون برن که درباره مسئله ای باهاش حرف بزنه. برک متنی درباره خداحافظی استوری میکنه که آیبیکه با خوندنش جا میخوره و از الیف میپرسه ماجرا چیه حالش خوبه؟ الیف از نگرانیش و حسی که هنوز به برک داره خنده اش میگیره و میگه نگران نباش حالش خوبه جایی هم نمیخواد بره. یاسمین تو کافه به تولگا میگه از یکی از بچه های کلاس خوشم اومده تولگا که فکر میکنه اونو میگه هیجان زده میشه اما با شنیدن اسم ماهر پکر میشه و یاد خودش میوفته که وقتی از آیبیکه هم خوشش اومده بود او با برک آشتی کرده بود و به خودش میگه حتما تقدیر منم اینجوریه سپس یاسمین ازش برای نزدیک شدن به ماهر کمک میخواد تولگا هم به ناچار قبول میکنه. عمر تو خونه به آسیه میگه تو کلوبی که آکیف تازه خریده یه عنوان گارسون مشغول به کار شده و سوزان هم اونجا کار میکنه و به زودی پیش پرداخت میگیره و میتونن واسه خونه خرید کنن آسیه خوشحال میشه. آیلا و برک تو رستوران به الیف میگن که قراره برن به ایتالیا و او میتونه تو اون خونه زندگی کنه و بهش ماهیانه پول هم میده الیف بغض میکنه و با ناراحتی میگه اون خونه رو بدون شما میخوام چیکار و به سرویس میره و اونجا گریه میکنه.
شنگول تو خونه موقع شام وقتی میبینه فاطما حسابی غذا میخوره حرصش میگیره و میگه معده ات مگه درد نمیکرد؟ فاطما میگه خوب شد بعد از شام حلمیه میاد و تو حیاط با شنگول حرف میزنه و میگه شاید اصلا دروغ گفته و درآمدی نداره! من یه آشنا میشناسم که تو همون بانک کار میکنه ازش میپرسم ببینیم اصلا حساب داره اونجا یا نه. فردای آن روز اوگولجان لباسی گرون خریده چون میخوان برن به افتتاحیه کلوب و لیدیا اونجاست آیبیکه وقتی میفهمه از پولهای قلک اون خرید کرده عصبی میشه و همه بهش میگن که لباس خوشگل نیست اما اوگولجان اعتنا نمیکنه. آکیف و نباهت در حال خوش آمد گویی به مهمون ها هستن که شوال با بچه هاش به اونجا میان نباهت از دیدن او عصبی میشه و از اینکه یامان دعوتش کرده کلافه میشه و به داخل میره. عمر در حال کار کردنه که صرب سعی میکنه اذیتش کنه اما او توجهی نداره بهش. تولگا به یاسمین میگه فردا باهاشون بره سینما سپس آروم بهش میگه لحظه آخر واسم کاری پیش میاد و نمیام اینجوری تنها میشین. لیدیا پیش عمر میره و عمر سوران را بهش معرفی میکنه سوسن و ثریا به کلوب میان که عمر پیششون میره و سوسن عمر را به مادرش معرفی میکنه….