خلاصه داستان قسمت ۳۱ سریال ترکی بابا + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۱ سریال ترکی بابا را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. بابا Baba (عنوان انگلیسی: the father) یک سریال درام ترکی محصول ۲۰۲۲ با بازی Haluk Bilginer و Tolga Sarıtaş است که قسمت اول آن در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۲۲ از شبکه Show TV منتشر شد. حال دوبله فارسی این سریال از شنبه تا چهارشنبه از شبکه جم سریز راس ساعت ۲۰ پخش می شود. داستان سریال پدر ما (بابا) در مورد امین ساروهانلی است که پدری مستبد است که وقتی تنها وارث یک ثروت قابل توجه می شود، برای حفظ خانواده اش تلاش می کند. آیا امین ساروهانلی در حفظ خانواده موفق خواهد شد؟

قسمت ۳۱ سریال ترکی بابا
قسمت ۳۱ سریال ترکی بابا

خلاصه داستان قسمت ۳۱ سریال ترکی بابا

قدیر وقتی به هوش میاد به طرف کارخانه راهی میشه تا ببینه کارگرها در چه اوضاعی هستن، کارگرهای مصدوم به کمک بقیه از کارخانه بیرون میان و هرکدام به درد خودشان ناله و گریه میکنند. الیف با دیدن اوضاع جا میخوره و تا زمانیکه وضع بهتر نشده اونجا می ماند. امین بعد از حرف زدن با ثروت به مغازه اش رفته، او دستش را روی صورتش میزاره و با خودش میگه مگه من به خانواده ام رسیدگی نکردم؟ کردم، به خدا که کردم! همان موقع چشمش به ایلهان می افتد و میگه تو هنوز اینجایی؟ حرفامو شنیدی؟ ایلهان میگه بله ولی از یاد بردم امین میپرسه یعنی چی؟ ایلهان میگه چون یاد گرفتم چیزی که نباید بشنومو اگه شنیدم به خاطر نسپارم امین میگه اشتباه کردی اتفاقا اینو باید میشنیدی! خانواده به مراقبت احتیاج داره دو طرف باید باهم یه قدم برن عقب تا زمانیکه یه نقطه پیدا بشه باهم بسازین برین جلو، فهمیدی آقا ایلهان؟ ایلهان تایید میکنه. ثروت به خانه فرید میره و میگه راهی نیست که من بتونم خانواده ام را سرجاشون بنشونم؟ فرید به وکیلش خبر میده که او به ثروت میگه خانواده ساروهانلی ها یکسری سهام داشتن که اگه بتونین اونارو پیدا کنین کاراشو میکنیم تا به اسم شما خورده بشه و از اونجایی که تمام دارایی ساروهانلی ها روی سهام هستش همشون به اسم شما میشه ثروت خوشحال میشه و میگه میگردم دنبال برگه های سهام. فیروز به فرید زنگ میزنه و خبر انفجار موفق آمیزو میده بهش فرید بهش خسته نباشید میگه و ادامه میده که کارت خوب بود. فرید به الیف زنگ میزنه و بهش میگه چند بار بهتون گفتم تو کاری که مربوط به بزرگ‌ترهاست دخالت نکن بیا اینم شد نتیجه‌اش! الیف وقتی میفهمه انفجار زیر سر فرید بوده حسابی عصبانی میشه و بعد از قطع تماس فریاد میزنه. امین در مغازه‌اش در حال بستن قفسه های مغازه اش هست که به ایلهان میگه من پدر خوبی نبودم ایلهان دلیلشو میپرسه و میگه کی اینو گفته؟ امین میگه من میگم ایلهان لبخند میزنه و میگه پس قبول نیست چون بعضی وقتها آدمها به خودشون بد میکنن.

امین میگه نه من از پسش بر نیومدم نتونستم پدر خوبی باشم ایلهان میگه باید ببینیم بقیه چی میگن شاید از نظر بقیه جوری که خودتون فکر میکنین نباشین بعد از کمی صحبت کردن امین بهش میگه پس تو هم میتونی مثل آدمیزاد حرف بزنی! ایلهان لبخند میزنه و در آخر امین بهش میگه برو با پدر صحبت کن و سوال هایی که داریو ازش بپرس و مشکلتونو حل کن. قدیر پیش پدرش میره و درباره انفجار کارخانه و بدی هایی که در حق افراد کارگر شده با پدرش در میون میزاره از طرفی امین هم باهاش درد و دل می کنه و می گه من نتونستم برای شماها خوب پدری کنم نتونستم درست تربیتتون کنم قدیر میگه چرا اینجوری میگی؟ امین ادامه میده امروز پسرم اومده انگشتشو به طرفم گرفته و میگه باهاتون در میوفتم و مقابلتون می ایستم و همه چی تونو ازتون میگیرم قدیر با تعجب میپرسه ثروت؟ امین تایید میکنه و قدیر ازش می خواد آروم باشه و به فکر سلامتی خودش باشه. فیروز با افرادش جلوی احمد را میگیرند و ازش میخوان تا برگه های طلاق را امضا کند در قبالش یک خودرو و ۱۵۰ هزار دلار را بگیرد احمد پوزخند میزنه و میخواد به مسیر خودش ادامه بده که فیروز باهاش وارد خشونت میشه و بهش میگه اگه اینو قبول کردی که هیچی اگه نکنی تک تک اعضای بدنت را میگیرم احمد به زور امضا می کنه. فرید پیش ایلهان میره و بهش خبر میده که برگه های طلاق را احمد امضا کرد به زودی از هم جدا میشن سپس به چهره متعجب ایلهان نگاه میکنه و میگه خوشحال نشدی؟ ایلهان لبخند میزنه و از پدرش تشکر می کنه.

فردای آن روز احمد و بشرا از همدیگه جدا میشن امین در حال مرتب کردن مغازه اش هست که ایلهان به اونجا میره و بهش کمک میکنه بشرا با دیدن آنها جا میخوره و لبخند می زند سپس با خنده به ایلهان میگه تو اینجا چیکار می کنی؟ ایلهان میگه اومدم تو رو بیشتر بشناسم و بهت نزدیک بشم سراغ بقیه هم میرم. الیف به خانه فرید میره و بهش میگه انفجار دیروز نتیجه همکاری اشتباهت بود به خاطر پدرت یه فرجه دیگه بهت میدم به زودی همه چیز به نام ثروت میشه و ازش میخواد بره تو تیم آنها او با عصبانیت از آنجا بیرون میره. ثروت در اتاق محمد علی در هلدینگ با گاوصندوق ور می رود تا بتواند آن را باز کند قدیر به آن جا میره و بهش میگه نمیدونم دنبال چی هستی و چه نقشه ای داری اما فرید آدم درستی نیست کارش که باهات تموم بشه میندازتت دور ثروت میگه آره هیچکس هیچی نمیدونه فقط تو میدونی به کارهای من کار نداشته باش برو هلدینگتو بگردون. قدیر میگه از کی تو انقدر پست شدی که روبه روی خانواده ات می ایستی؟ ثروت میگه فکر می کنی این تلنگر برای من؟ خبر نداری چه سیلی هایی که خوردم اینا اصلا برام هیچ چیزی نیست فقط بدون که من تغییر کردم و یک ثروت دیگه هستم با این ورژن من عادت کن. احمد به خانه فرید میره و بهش میگه فکر کردی با چندرغاز پول و یه ماشین میتونی دهن منو ببندی؟ ازت پول می خوام و تو هم باید بهم بدی! فرید به افرادش میگه که یه گوشمالی احمد را بدهند قدیر برگه های سهام را از توی گاوصندوق برمیداره و به الیف میگه حتماً ثروت دنبال اینا بوده سپس با خودش میبره تا جای دیگری پنهان کند تا دست ثروت بهش نرسه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بابا (Baba) + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا