خلاصه داستان قسمت ۳۴ سریال ترکی پناهم ده + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران این سریال خلاصه داستان قسمت ۳۴ سریال ترکی پناهم ده را قرار داده ایم. همراه ما باشید. سریال ترکی مرا پنهان کن (Sakla Beni) محصول سال ۲۰۲۳ شبکه استار تی وی به کارگردانی «ندیم گوج» و نویسندگی «هدیه گلشاهین» و «نرگس اوتلو اوغلو آکوغلو» است. اسامی بازیگران این سریال عبارتند از؛ آسوده کالبک، جمره بایسل، اوراز کایگیلار اوغلو، نیلوفر آچیکالین، جیدا دوونجی، سوینچ اربولاک، کامیل گولر، سنای گورلر، سیلا کورکماز، تامر لوونت، نیزام نامیدار، ادیپ سانر، سرا توکدمیر، آجلیا دورویم ییلهان.
قسمت ۳۴ سریال ترکی پناهم ده
خانواده ناز یه طرف رستوران نشستن و خانواده مته یه طرف دیگه که بینشان پرده ست و از همدیگه خبر ندارن که یکدفعه صدای همو میشنون و جا میخورن آنها وقتی همدیگرو میبینند جا میخورن و شروع میکنند به بحث کردن با همدیگه که اگه میدونستیم شما هم اینجا بودین نمیاومدیم دعوا داره بالا میگیره که ناز بهشون میگه یک لحظه ساکت شین میخوام یه خبر بهتون بدم سپس میگه من باردارم همگی اول سر جاشون خشکشون میزنه و شوکه میشن و وقتی میفهمن ناز چی گفت خوشحال میشن و تبریک میگن. بعد از خوردن شام قدیر تشکر میکنه از ناز بابت دعوتش و تبریک میگه سپس موقع رفتن به اینجیلا میگه که باهم یکم حرف بزنیم؟ وقتی اینجیلا میره باهاش بهش میگه که میدونم اشتباه کردم و تو میخواستی منو بشناسی و من عجله کردم باشه حالا که نمیتونیم باهم نامزد بشیم خوب دوست باشیم باهم اینجیلا میگه چی؟ قدیر میگه یعنی این رابطه رو کامل قطع نکنیم دوست های خوبی بشیم واسه هم شاید بعدا تونستم شانسی داشته باشم و بهش هدیه ای میده و میگه خوشحال میشم بندازی گردنت و میره.
مته میره پیش اینجیلا و میگه چیکارت داشت؟ بهت هدیه داد؟ اینجیلا تأیید میکنه و میگه من نمیدونستم میاد منم سورپرایز شدم کار ناز بوده مته کلافه میشه و میگه اونم کنارت میبینم میریزم بهم! شب تو خونه به فیلیس و عزت تبریک میگن که دارن پدربزرگ و مادربزرگ میشن و هاتف میگه باید برن خونه خودشون تا راحت تر بتونم برم پیششون و نتیجه مو ببینم فیلیس هم مهمونی گرفته و از قصد به مبرا میگه که تو هم به قدیر و مادرش بگو و مادر خودتم حتما بیاد میخوام تکلیف این بچه ها هم روشن بشه. دوست عفیفه بهش زنگ میزنه و میگه که حتما باید بیای فرداشب خیالت راحت باشه آقا هاتف نیست شنیدم که فیلیس خانم به مبرا تأکید که باید بیای عفیفه بهم میریزه. مته و ناز میرن پیش گولتن و بهش میگن که قرار مادربزرگ بشه او جا میخوره و به ناز میگه تو میدونی مادر بشی؟ ناز ناراحت میشه و بهش میگه پس از شما یاد میگیرم و میره. ناز با اینجیلا درد و دل میکنه و درباره قدیر بهش میگه که پسر خوبیه بهش یه فرصت بده اینجیلا میگه نه هنوز امید داره باید ناامید بشه. زمان مهمونی فیلیس کم کم میرسه و عفیفه با مادر قدیر به اونجا میرن. ناز به مته رنگ میزنه و میگه با قدیر بیان به یه آدرسی و خودشان با اینجیلا به اونجا میرن. اونا با دیدن صورت های زخمیشون میپرسن چیشده؟ مته میگه هیچی سر زمین یه سری اومدن واسه تهدید کردن و رفتن به پلیس گزارش دادیم مهم نیست….