خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.
قسمت ۳۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من
آیسل با اجه حرف میزنه و میگه چیکارم داشتی؟ اجه بهش میگه تورو دیدن تو یه ایستگاه اسکی با دوست پسرت! آیسل پورخند میزنه و میگه خوب؟ اجه میگه فقط پنهان کردنت میمونه واسه این باشه که خیلی جوونه؟ حتی از اونور هم جوونتر؟ آیسل جا میخوره و میگه انقدر پا پیچ من نشو! اجه با زبون بی زبونی بهش هشدار میده. از طرفی شبنم هم با آرزو حرف میزنه و باهم کل کل میکنن در آخر شبنم حرف های خود آرزو را که قبلا ساله های گذشته بهش زده بود را تحویل خودش میده و آرزو از اونجا میره. آیسل به خانه رفته و به حرف های اجه فکر میکنه. او از شدت عصبانیت میگرنش گرفته و با دوست پسرش حرف میزنه و میگه فعلا اوضاع خوب نیست زیاد آفتابی نشو و به همدیگه ابراز دل تنگی میکنن. اونور به خانه اش رفته که اونجا ملیسا منتظرشه و میخواد باهاش حرف بزنه که اونور بهش میگه برای چی اومدی؟ سپس از شبنم دربرابر حرف های ملیسا حمایت میکنه و بهش میگه که من دیگه تورو تو زندگیم قبول ندارم و ازش میخواد بره از اونجا. شبنم به هتل میره تا وسایلشو برداره که رزوشن ها ازش معذرت میخوان به خاطر رفتارشون سپس دلیلشو میگن که پلیس اومده بوده ودوربینارو چک کرده شبنم میفهمه اون سرهنگ همون مسعود بوده.
ملیسا به خانه پیش آیسل میره و میخواد ابراز همدردی کنه با آیسل که او ازش میپرسه تو اصلا اینجا چیکار داری؟ جی میخواد بگی بگو و برو. ملیسا میگه راسیتش ۱ میلیون دلار میخوام آیسل شوکه میشه و ازش میخواد اونو تو ماجرای خودش با شوهرش قاطی نکنه و بره ملیسا با کلافگی میره. او نقشه کشیده که به دروغ بگه حامله ست که موندگار بشه. شبنم به کمک دیدم خونه ای پیدا کرده و قراره اونجا بمونه. او به اونور خبر میده که میره دنبال بچه ها و از اونجا میبرتشون پیش خودش تا آخر هفته باهم باشن. ملیسا پیش آیسل میره دوباره و خبر بارداریشو میده او میگه باید باهم بریم آزمایش بدی تا باور کنم ملیسا استرس میگیره. آیسل از قصد میره دنبال بچه ها مدرسه و باهم میرن به رستوران اونجا به بهونه کار میره و اونارو با پدر و مادر شبنم تنها میزاره. شبنم به اونجا میره و با دیدنشون عصبی میشه بعد از رفتن بچه تا تو ماشین با آنها دعوا میکنه و میگه از بچه هام دور بمونین! ملیسا به کلینیک بارداری رفته و اونجا به یه زن باردار پیشنهاد پول میده که بهش کمک کنه و از نمونه خونش بهش بده…