خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی معجزه صد ساله + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی معجزه صد ساله را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی معجزه صد ساله ( Yuz Yillik Mucize ) که صد سال معجزه نیز نامیده می‌شود، به کارگردانی هیلال سارال و نویسندگی نوران اورن شیت، اکین آکچای، لیلا اوسلو اوتر، پلدا الحسینی در ژانری درام‌ و رمانتیک ساخته شده است. بیرکان سوکولو و ابرو شاهین نقش های اول این سریال را برعهده دارن. این سریال روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود.

قسمت ۳۵ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۳۵ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۳۵ سریال ترکی معجزه صد ساله

هاریکا به اتاق کمال میره و باهاش حرف میزنه و میگه تو هنوز خیلی چیزارو واسم تعریف نکردی! از خیلی چیزا بهم نگفتی تا از ۱۳۰ سال زندگیت واسم تعریف نکنی نمیتونی جایی بری! باید این رمان کامل بشه! کمال همان موقع چشماشو باز میکنه که هاریکا خوشحال میشه و به پرستار خبر میده. هاریکا بیرون میره و به تورگوت خبر میده تورگوت میگه باید حواسمون باشه و به مردهایی که اونارو زیر نظر دارن اشاره میکنه و میگه باید محتاطانه رفتار کنیم. جم به بیمارستان پیش زرین رفته و اونو بغل میکنه که زرین پسش میزنه و میگه چیکار میکنی؟ الان خواهرم میبینه! جم میگه خوب ببینه! من واسه تو اومدم و همدیگرو بغل میکنن که هاریکا اونارو میبینه و از اونجا میره. ثریا به اونجا به اتاق کمال میره و باهاش حرف میزنه و میگه میخوام اگه میشه با اشرفم خداحافظی کنم کمال قبول میکنه که حرف های دلشو میزنه و میگه حلالت کردم کمال هم اینو میگه در آخر ازش میخواد زودتر خوب بشه چون یه چشم انتظار داره و میره. تورگوت به اتاق کمال میره شب و بعد از کمی حرف زدن از اونجا میره. یکدفعه ضربان قلب و نبض کمال وایمیسته و پرستار به دکتر خبر میده. هاریکا با ترس کمالو صدا میرنه که تورگوت سعی میکه آرومش کنه.

هاریکا به طرف اون مردهایی که اونارو زیر نظر داشتن حمله میکنه و میگه تقصیر شماست کمال مرد! تورگوت سعی میکنه کنترلش کنه. تورگوت به آیسل زنگ میزنه و خبر میده کمال فوت کرده ثریا به آرامی اشک میریزه و همگی ناراحت میشن. فردای آن روز مراسم تدفین کمال هستش همگی اونجا رفتن و عده ای به اونجا میان واسه تسلیت که تورگوت میپرسن اونا کی هستن؟! اونا میگن ما کسایی هستیم که به لطف آقا کمال با جدمون آشنا شدیم ما مدیون ایشون هستیم. بعد از مراسم هاریکا به اتاقش برمیگرده و چند روزی فقط پشت سیستم میشینه و رمانش را به اسم معجزه صد ساله مینویسه. صبح زرین به اتاقش میره و صداش میزنه واسه صبحانه خوردن. وقتی همگی به سر میز صبحانه نشستن ثریا بهشون میگه منتظر یه نفر دیگه هم میمونیم اونا میپرسن کی؟ و کنجکاو میشن همان موقع مادر زرین و هاریکا نیهان به اونجا میاد آنها با دیدنش جا میخورن و ثریا میگه فقط خواستم بیاد اینجا تا باهم صبحانه بخوریم. سپس بهشون میگه من معذرت میخوام ازتون که جداتون کردم نباید این کارو میکردم هاریکا میگه مهم الانه که هممون اینجاییم پیش هم. سپس هاریکا بهشون میگه که تصمیم گرفتم برم آمریکا همگی اول جا میخورن سپس واسش آرزوی موفقیت میکنن ثریا میگه هاریکا از همه بهتر میدونه چی واسش خوبه.

وقتی نیهان میخواد بره زرین بهش پینشهاد میده که میتونه اون روزو پیششون بمونه هاریکا تایید میکنه و میگه مگه آرزوت این نبود؟ نیهان با خوشحالی میگه نامه هامو خوندین؟ و همدیگرو در آغوش میگیرن. فردای آن روز هاریکا وسایلشو جمع کرده اول میره پیش مادربزرگ مزیّن و ازش خداحافظی میکنه مزیّن میگه سلام منو به دومادمم برسون ها یکا جا میخوره که او میگه من میدونم نمرده اون زنده ست! هاریکا لبخند میزنه و چیزی تو گوشش میگه که مزیّن با خوشحالی میگه خیلی خوشحال شدم عزیزم ایشالله خوشبخت بشی. هاریکا از همه خداحافظی میکنه و با تورگوت میره. آنها به طرف یه کشتی میرن و تورگوت بهش میگه با این تا یه جایی میری بعد یه کشتی دیگه منتظرته وقتی هاریکا سوار میشه واسش دست تکان میده. آنها به خاطر میارن که با یه سم وانمود کردن کمال تو بیمارستان مرده سپس با نقشه ای که با هاریکا کشیده بودن پادزهرو تو سردخانه بهش میزنن و از پارکینگ بیرون میبرنش…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی معجزه صدساله

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا