خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی معجزه صدساله

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی معجزه صد ساله را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای، سریالی تاریخی عاشقانه ساخت کشور ترکیه است که بینندگان زیادی را به خود جلب کرده است. این سریال فعلا در یک فصل تهیه شده و هر قسمت این سریال ۱۵۰ دقیقه است و تاکنون ۴۰ قسمت آن ساخته شده است. بازیگرانی که در این سریال نقش آفرینی کردن عبارتنداز؛ بیرکان سوکولو، ابرو شاهین، زرین تکیندور، نجیب ممیلی، گوزده سدا آلتونر، لاچین جیلان، عایشه‌گل چنگیز، یالچین حافیظ‌اوغلو، مروه نور بنگی، اجم چالهان، زهرا کلجی و حمیرا.

سریال ترکی معجزه صد ساله
سریال ترکی معجزه صد ساله

خلاصه داستان سریال ترکی معجزه صد ساله

علی طاهر – کمال – (بیرکان سوکولو) که امروز ۱۳۰ سال دارد، زمانی که تصمیم مهمی در مورد زندگی خود می گیرد با هاریکا (ابرو شاهین) روبرو می شود. بعد از این برخورد و آشنایی صفحه جدیدی هم برای هاریکا و هم برای کمال باز می شود…


 

قسمت ۳۶ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۳۶ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۳۶ سریال معجزه صد ساله (قسمت آخر)

هاریکا پیش کمال میریه و همدیگرو بغل میکنن. آنها به داخل خانه ای میرن و شب را صبح میکنن. هاریکا از خواب بیدار میشه که میبینه کمال واسش صبحانه آماده کرده او بهش میگه دارم خواب میبینم؟ کمال میگه اگه خوابه که بهترین خوابیه که تو ۱۳۰ سال دیدم. هاریکا میگه تا کی باید زنده بودنتو پنهان کنیم؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۵ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۳۵ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۳۵ سریال معجزه صد ساله

هاریکا به اتاق کمال میره و باهاش حرف میزنه و میگه تو هنوز خیلی چیزارو واسم تعریف نکردی! از خیلی چیزا بهم نگفتی تا از ۱۳۰ سال زندگیت واسم تعریف نکنی نمیتونی جایی بری! باید این رمان کامل بشه! کمال همان موقع چشماشو باز میکنه که هاریکا خوشحال میشه و به پرستار خبر میده.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۴ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۳۴ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۳۴ سریال معجزه صد ساله

زرین سریع میره بالاسر کمال و میگه حالش خیلی بده نبضش داره کند میشه و سریعا به آمبولانس زنگ میزنن هاریکا همراهشون میره و تو مسیر. باهاش حرف میزنه و میگه تازه اول راهیم منو تنها نزار. تورگوت میرسه اونجا و با دیدن امبولانس به زرین میگه چیشده؟ او میگه آقا کمال تیر خورد!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۳ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۳۳ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۳۳ سریال معجزه صد ساله

آیسل رفته به رستوران تورگوت که جانان از تو اتاق انباری بالا مدام به در و دیوار میزنه آیسل میگه سر و صدای چیه؟ تورگوت هل میکنه و میگه هیچی این همسایه ست همش بهش تذکر میدم ولی نمیدونم چیکار میکنه همش همین سر و صداها میاد سپس بحثو سریع عوض میکنه و میگه کی میای خونمو ببینی بیاین اونجا؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۲ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۳۲ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۳۲ سریال معجزه صد ساله

هاریکا و زرین سر قرار با مادرشون میرن و ازش همه چیزو میپرسن و میگن هرچی هست بگو اصلا چیشد که برگشتی؟ یهو روز تولدم گل فرستادی روز عروسیم اومدی دلیلت چی بود؟ نیهان بهشون میگه من خیلی دنبالتون گشتم ولی پیداتون نکردم آقا کمال شمارو واسم پیدا کرد و واسشون تعریف میکنه که روز تولدت اومد پیشم.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۱ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۳۱ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۳۱ سریال معجزه صد ساله

کمال به موقع میرسه و مانع انفجار بمب میشه. عروسی هاریکا شروع شده که نیهان مادرشون به اونجا میاد و هاریکا و زرین و بقیه جا میخورن. همگی ماجرارو از نیهان میشنون و میفهمن که ثریا اونارو از هم جدا کرده عروسی بهم میریزه و هاریکا و زرین با فهمیدن ماجرا با ثریا بحث میکنن و جواب میخوان که به خاطر فشار روحی ثریا از حال میره.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۰ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۳۰ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۳۰ سریال معجزه صد ساله

کمال به عمارت میره و به سرای میگه که از بقیه بره اجازه بگیره تا باهاشون صحبت کنه. کمال به داخل عمارت میره و بهشون میگه برای خداحافظی اومدم زرین میگه کجا؟ کمال میگه یه جای دور برای عذرخواهی و خداحافظی هم یه یادگاری واستون اوردم. سپس پوشه ای به ثریا میده و میگه فقط یه امضا کافیه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۹ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۲۹ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۲۹ سریال معجزه صد ساله

هاریکا تو حیاط عمارت در حال گشتن دنبال ببرهایت که مادربزرگشو میبینه او میگه اینجا چیکار میکنی هاریکا؟ داری دنبال قبرها میگردی؟ تکون نخور که اینجا سرتاسر قبره! هاریکا زیرپاشو میبینه که قبره و به مادربزرگش میگه شما میدونستین؟ او میگه معلومه که میدونم بارها گفتم ولی شما فکر میکردین من دیوونه شدم!.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۸ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۲۸ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۲۸ سریال معجزه صد ساله

هاریکا به داخل اتاقی رفته که کلی از عکس های کمال روی دیوار زده شده. او با دیدن وسایلی که اونجاست جا میخوره و با ترس به عکسا نگاه میکنه. او دوربینی که اونجاست را به پروژکتور وصل میکنه و فیلمی که کمال به واقعیت ها اعتراف کرده را میبینه. او با شوک به اعترافاتش گوش میده و با دیدن مدارک شوکه شده.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۷ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۲۷ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۲۷ سریال معجزه صد ساله

آیسل کمی با هاریکا بحث میکنه درباره عمارت و اتفاقی که قراره بیوفته سپس بهش میگه که تو به خاطر کسی که تو این موقعیت تورو تنها گذاشته و رفته و معلوم نیست کجاست جم را کنار گذاشتی و سرزنشش میکنه سپس بعد از کمی حرف زدن از اونجا میره. تورگوت به جانان زنگ میزنه و میگه هاریکا شک کرده…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۶ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۲۶ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۲۶ سریال معجزه صد ساله

کمال برای نجات جان هاریکا قبول میکنه برای همین جانان اونو زندانی میکنه تو اتاق تا همانجا آزمایش های لازم روش انجام بشه. ثریا تو بازداشتگاه هست که هاریکا به اونجا میره و حالشو میپرسه و میگه چرا همچین کاری کرده! ثریا میگه ولی حق با من بود قبر خالی بود بهشون بگو کمال بیارن…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۵ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۲۵ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۲۵ سریال معجزه صد ساله

زرین که جم را به خانه اش رسانده میخواد بره که جم دستشو میگیره و ازش میخواد تا نره اما زرین میگه میخوام برم بیمارستان که جم با ناراحتی ناله میکنه که کسی منو دوست نداره و همه منو تنها میزارن…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۴ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۲۴ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۲۴ سریال معجزه صد ساله

کمال هاریکارو باخودش به دل طبیعت برده و درباره مادر و پدرش باهاش حرف میزنه و از خاطرات قشنگش باهاشون به هاریکا میگه. هاریکا میپرسه چیشد که مادرت فوت کرد؟ مریض بود؟ کمال به خاطر میاره که وقتی برگشته بود و پرسیده بود چجوری مادرش مرده اونا بهش گفته بودن که مادرتون یواشکی برای خط جنگ کمک میکرد…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۳ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۲۳ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۲۳ سریال معجزه صد ساله

ثریا به بهونه سرد شدن هوا میگه بهتره بریم داخل دیگه. زرین دنبال هاریکا میاد که هاریکا بهش میگه اون دسته گلو بندازش بیرون نمیخوامش و میره. هاریکا به اتاقش میره و پیغام مادرش نیهان را دوباره میخونه و گریه میکنه و با خودس میگه چطور اینو فرستادی؟ آخه چرا؟ چرا الان؟ ثریا به کمال میگه نمیدونم چرا حس میکنم با اون گل ارتباطی داری!.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۲ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۲۲ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۲۲ سریال معجزه صد ساله

آیسل از تورگوت میپرسه اهمیت کمال واسش برای چیه؟ تورگوت به یاد میاره که وقتی خانواده اش تو همون رستوران سوختن و از بین رفتن او به پرورشگاه منتقل شد که اشرف پاشا با تغییر اسم به مظفر او را به فرزندی قبول کرد. آیسل ازش میپرسه چیشد؟ تورگوت حواسشو جمع میکنه و میگه هیچی دیگه وقتی داستانمو شنید.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۱ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۲۱ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۲۱ سریال معجزه صد ساله

کمال به طرف عمارت در حرکت است که با خودش میگه بزار ببینم از هدیه تولدتم خوشت نمیاد! وقتی میرسه مزیّن او را میبینه و میگه خیلی وقته منتظرتم داماد! سپس به کلاهش اشاره میکنه و میگه این کلاهو یادت میاد! دیگه بالاخره وقتشه درباره حقیقت حرف بزنیم. هاریکا درباره گرو بودن سند خونه تو بانک.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۲۰ سریال معجزه صد ساله

هاریکا پیش کمال میره و درباره زخم میپرسه کمال بهش میگه میخوای چی بگی؟ الان میخوای بگی که من اشرفم؟ اینجوری فکر میکنی؟ هاریکا میگه نه فقط واسم سواله که چجوری یه جا جفتتون رد زخم دارین! کمال بهش میگه اینو ثریا بهت گفته آره؟ سپس با عجله به عمارت میره و ثریا را صدا میزنه.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۹ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۱۹ سریال معجزه صد ساله

ثریا فکرش حسابی درگیر شده به خاطر حرف های جم واسه همین وقتی میبین هاریکا تو اتاقش نیست میره اتاقش و کمی از داستانشو میخونه او یاد خودش و اشرف میوفته و حسابی بهم میریزه. هاریکا وقتی به خونه میره جلوی در آیسل را با تورگوت میبینه هاریکا میگه این دیدارهای تصادفی دیگه زیادی داره مسخره میشه!.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۱۸ سریال معجزه صد ساله

تورگوت منتظر کمال هستش و با خودش میگه اگه ۵ دقیقه دیگه ازت خبری نشه میام تو خونه! تورگوت تا میخواد به داخل عمارت بره کمال بهش زنگ میزنه و میگه دوربینای عمارتو چک کنه.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۱۷ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۱۷ سریال معجزه صد ساله

ثریا هاریکا را صدا می‌زند کمال ازش می‌خواد تا این موضوع بین خودشان بمونه و به ثریا چیزی نگه هاریکا پیش ثریا میره و میگه کمال اینجا نیست فکر کنم رفته همون موقع از آخر باغ صدایی میاد ثریا کنجکاو میشه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۱۶ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۱۶ سریال معجزه صد ساله

ساجده میز صبحانه مفصلی درست کرده که مادربزرگ میگه عجب میزی چیزی! ساجده میگه واسه این چیدم که هرچی دلخوری و قهر هستش بشوره و ببره این میز سپس ثریا میاد ومیگه چرا هاریکا نیست؟.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۱۵ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۱۵ سریال معجزه صد ساله

آیسل با مژده مادر جم قرار گذاشته و تمام ماجرارو که هاریکا با کمال گذاشته رفته میگه جم حرفاشونو میشنوه و میپرسه چیشده؟ مژده میبرتش داخل مغازه تا بهش توضیح بده.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۱۴ سریال معجزه صد ساله

ثریا جلو میره و میگه بازم بهم دروغ گفتی و به حرفم گوش ندادی! و دستبندی که از تو اتاقش برداشته بود را بهش نشون میده و میگه میدونی این چیه؟ این هدیه تولد من بود که اشرف داده بود بهم! داره بازی میکنه باهامون! کمال میگه دستبندی که شما پس دادین و من رفتم خریدم انقدر عجیبه؟.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۱۳ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۱۳ سریال معجزه صد ساله

هاریکا به کمال میگه میشنوم! اومدم بشنوم وگرنه، کمال میگه وگرنه چی؟ هاریکا میگه حرف بقیه رو باور میکنم کمال میگه که من اون بلارو سر جم آوردم آره؟ تو منو اینجوری شناختی؟ هاریکا میگه شناخت از حرف زدن میاد من هیچی درباره تو نمیدونم همش درباره مهمت حرف زدی!.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۱۲ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۱۲ سریال معجزه صد ساله

سر میز صبحانه آیسل درباره مهمون دیشب میپرسه و میگه کسی خبر از جم داره؟ حالش بهتر شده یا نه؟ مادربزرگ هاریکا میگه این مسخره بازیا زیر سر خود اون بچه سوسوله. میرای میگه آخه آبجی هاریکا هم حق داره از اون پسر خوشش اومده باشه ماشالله خوش قد و بالا بود خیلی خوشتیپ بود!.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۱۱ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۱۱ سریال معجزه صد ساله

هاریکا بعد از رفتن کمال به پشت در اتاق ثریا میره و میبینه که در را قفل کرده. او به در میزنه و ازش میخواد بیاد تا باهم حرف بزنن ثریا نمیره در آخر از اتاق بیرون میره و بهش میگه ببین هاریکا ازت میخوادم دیگه این آدمو نه ببینه نه اسمشو به زبونت بیاری! هاریکا دلیلشو میپرسه و میگه چرا؟.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۱۰ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۱۰ سریال معجزه صد ساله

ثریا به کمال میگه شما از کجا میدونین که قدمت این عمارت چقدره؟ هاریکا میگه من که گفتم عمه جون کار آقا کمال همینه متوجه میشه. ثریا میگه تو این عمارت اتفاق های قشنگی هم افتاده درباره این چه نظری دارین؟ کمال میگه قطعا اتفاق های خوب و به یاد ماندنی داشتین که تونستین این همه سال اینجا بمونین.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۹ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۹ سریال معجزه صد ساله

وقتی هاریکا کمال را به طبقه بالا میبره عمه ساجده و دختر عمه هاش شوکه میشن و زرین که خبر داشته میره جلو و بهش خوش آمد میگه. آنها میپرسن مگه قرار نبود خانواده جم بیان واسه تعیین تاریخ عروسی؟! هاریکا میگه اونا امشب نمیان کمال دوست منه.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۸ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۸ سریال معجزه صد ساله

جم موقع خواب به هاریکا زنگ میزنه و میگه ثریا فرداشب مارو به خانه خودتون شام دعوت کرده هاریکا میپرسه خوب الان که چی؟ چیکار کنیم؟ جم میگه الان میخوای این رابطه ادامه پیدا کنه یا نه؟ هاریکا میگه وقت میخوام جم بهش تا فردا وقت میده تا فکرامو بکنه. تورگوت تو رستورانش…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۷ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۷ سریال معجزه صد ساله

هاریکا وقتی جم درباره عروسی حرف میزنه خودشو عقب میکشه و ازش زمان میخواد جم میگه چرا؟ هاریکا با کمی مکس کردن بهش میگه من یه نفرو بوسیدم. جم شوکه میشه و میگه چی؟ هاریکا با گریه میگه یکدفعه ای شد اصلا نفهمیدم چیشد! میدونم الان حق داری ازم دست بکشی حتی نخوای دیگه منو ببخشی…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۶ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۶ سریال معجزه صد ساله

کمال از یه راه مخفی به اتاقی میره که اونجا تمام نامه های دوران گذشته را گذاشته بود. اما وقتی صندوق را باز میکنه میبینه خالیه او جا میخوره و میگه پس نامه ها و قلمم کجاست؟ اون اتاق مخفی کنار خانه ثریا عمه هاریکاست که با سر و صدایی که بلند میشه آنها تو خونه یه صداهایی میشنون و…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۵ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۵ سریال معجزه صد ساله

جم شروع میکنه با کمال خرف زدن و ازش درباره مارش و محل زندگیش میپرسه کمال میگه من تو کار مرمت و بازسازی آثار باستانی و خانه های قدیمی هستم بیشتر تو استانبول اما همه جا میگردم اروپا و جاهای دیگه! جم میپرسه چرا برگشته استانبول که کمال کمی با مکث نگاهش میکنه هاریکا میگه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۴ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۴ سریال معجزه صد ساله

ثریا با دیدن کمال شوکه شده و یاد تمام خاطراتش با اشرف میوفته سپس به دنبالش می افتد. کمال به در خروج فرودگاه میره و ثریا به طرفش میره بدون اینکه به بقیه توجهی کنه. کمال سوار ماشین دوستش تورگوت میشه و باهمدیگه از اونجا میرن. ثریا رفتنشو نگاه میکنه و حسابی بهم ریخته که هاریکا ازش میپرسه چیشده عمه جون؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۳ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۳ سریال معجزه صد ساله

اشرف سر کلاس ثریا میره میشینه و حرف های او را سر کلاس میشنوه سپس از جاش بلند میشه و میره پای تخته و از زبان خودش کمی از اون زمان و از مصطفی کمال پاشا حرف میزنه که یکدفعه یکی از بچه ها میگه مگه شما چند سالتونه که با مصطفی کمال پاشا حرف زدین!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۲ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۲ سریال معجزه صد ساله

هاریکا با خوردن غذای عایشه حسابی تعریف میکنه. او که دنبال یه سوژه واسه نوشتن رمان جدیدش هست کمال ماجرای زندگی خودشو تعریف میکنه ولی نمیگه زندگیه خودشه بلکه زندگیه شخصیه فردی به نام مهمته! هاریکا میپرسه اون الان چند سالشه؟ کمال میگه ۱۳۰ سال ولی اصلا پیر نشده ظاهرش مثل همون روزیه که تیر خورد!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۱ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۱ سریال معجزه صد ساله

علی طاهر متولد سال ۱۹۹۳ می باشد. او در زمان جنگ در جایگاه سردار از وطنشون دفاع می کرد. یه شب تو سنگر برای مادرش نامه مینویسه و میگه که آخرای جنگه اگه قسمت بشه به این دوری پایان میدیم و دیگه میام پیشت، همانجوری در حالت نشسته خوابش میبره که دشمن همان موقع از فرصت استفاده میکنه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا