خلاصه داستان قسمت ۳۶۶ سریال ترکی گودال + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب می توانید شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۶۶ سریال ترکی گودال باشید، با ما همراه باشید. سریال گودال ( به ترکی چوقور – به انگلیسی The Pit ) توسط کمپانی Ay Yapim ساخته شده است. تیم کارگردانی آن را Sinan Ozturk و Ozgur Sevimli تشکیل داد. نویسندگی این اثر با Gokhan Horzum بود. سریال ترکی گودال Cukur یکی از محبوب ترین درام های ترکی ۲۰۱۷ است. این درام اکشن و جنایی مخاطبین زیادی را به خود اختصاص داده است. شبکه نمایش دهنده این سریال Show TV می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ آراس بولوت اینملی، دیلان چیچک دنیز، ارکان کسال، ریهان ساواش، مصطفی اوستونداگ، اونر ارکان، ارکان کولچاک کوستندیل، رضا کوجااوغلو، نبیل سایین.

قسمت ۳۶۶ سریال ترکی گودال
قسمت ۳۶۶ سریال ترکی گودال

خلاصه داستان سریال گودال Cukur

Kocovali یک خاندان جنایتکار و قدرتمند در منطقه Cukur استانبول هستند. ادریس کوکوالی بزرگ خانواده است. او برای محافظت ازا ین خانواده هر کاری می کند. ادریس چهار پسر دارد. کومالی، قهرمان، سلیم و یاماک. کومالی پسر ارشد خانواده در زندان است. قهرمان پسر دوم ادریس به جای برادرش فعالیت ها را رهبری می کند. سلیم که سومین فرزند خاندان است خیلی خوب در زمینه شغل خانوادگی عمل نمی کند. یاماک که پسر کوجک خانواده است علاقه ای به شغل خانوادگی ندارد. او زندگی کاملا متفاوتی را دنبال می کند. با ورود Vartolu که رقیب حریص و قدرتمند خاندان کوکوالی ست، مواد مخدر به منطقه می رسد. ادریس کوکوالی پیشنهاد وارتلو را برای پخش مواد مخدر در منطقه نمی پذیرد. با مخالفت خاندان کوکوالی افراد وارتلو قهرمان کوکوالی را می کشند. ادریس پس از مرگ پسرش به شدت می شکند. حال کسی نیست تا انتقام را بگیرد. قهرمان کشته شده است و سلیم قادر به گرفتن انتقام نیست. از طرفی برادر بزرگ هم در زندان است. یاماک تنها کسی ست که برای خانواده مانده است تا انتقام بگیرد. تا خانواده را روی پا کند. اما او می خواهد دور از خانواده باشد. او با دختری به نام Sena می خواهد زندگی آرامی داشته باشد. اما این امکان ندارد. صبح عروسیش، یاماک مادرش را می بیند. از داستان اتفاقات Cukur آگاه می شود. پس تصمیم می گیرد به محله خود باز گردد. او سنا را رها می کند. یاماک با رها کردن سنا به چرخه جنایت و خشونت خانواده باز می گردد.

خلاصه داستان قسمت ۳۶۶ سریال ترکی گودال

یاماچ به محله می رود و علیچو را آنجا می بیند. علیچو می گوید که دیگر خانه ای ندارد و خانه اش را گرفته اند. یاماچ ناراحت می شود و با او به سمت خانه ی علیچو می روند که حالا غذاخوری کوچکی شده. یاماچ جلو می رود و به صاحب آنجا می گوید: «اینجا مال یه ادمه که شما گرفتینش! مال علیچوعه. » صاحب انجا می گوید: «درسته اما ما با عمو جومالی طرفیم. اینجارو از اون اجاره کردیم. » یاماچ دستش به جایی بند نمی شود و پیش علیچو برمی گردد و از او می خواهد تا به خانه ی اممی برود و انجا بماند.
وارتلو به دستور عمو جومالی می رود تا مشکلی که پیش آمده را حل کند. وقتی کسی که درخواست ۲۵ درصد از سود را از انها می کند روی حرفش پافشاری می کند، وارتلو با عصبانیت همه شان را می کشد تا دیگر حدشان را فراتر نگذارند.یاماچ که وضع دوستانش در محله را می بیند تصمیم می گیرد کمی از کار عمو جومالی سردربیاورد و می فهمد که واقعا راه درامدشان از طریق مواد مخدر است.

عمو جومالی برای این که یاماچ با او در نیفتد و اممی هم چیزی به او نگوید، سراغش می رود. اممی با دیدن جومالی عصبانی شده و لعنتش می کند و از او می خواهد محله را همانطور که ادریس از او خواسته بود برای همیشه ترک کند. جومالی می گوید: «اما ادریس خودش بهم گفت برگرد. گفت اینجا خونه ی تو هم هست. » اممی که عقلش درست کار نمی کند این حرف او را باور می کند و لبخند می زند و می گوید: «درسته. من کی باشم که بخوام رابطه ی دوتا برادر شکراب بمونه. »

یاماچ وارد قهوه خانه می شود و مقابل عمو جومالی می نشیند. وارتلو و ندیم هم انجا هستند. یاماچ از او می خواهد اول از همه خانه ی علیچو را به او برگرداند. جومالی قبول می کند. بعد یاماچ می گوید: «تو هم خون منی. نصف بابامی. بمون و با ما زندگی کن. با هم یه خانواده بشیم نه این که خانواده رو از هم بپاشونی. جای تو اینجا پشت این میز نیست. یه زندگی بی دردسر و آروم رو انتخاب کن. تو مایه گودال رو خراب کردی، اینجا عین گودال بو نمیده. اینجا گودال ادریس کوچوالی نیست. من اینجارو به وضع قبلیش برمیگردونم. چه با تو چه علیرغم تو، برمیگردونم. » عمو جومالی بعد از مکث کوتاهی می گوید: «تو برای من حق انتخابی نذاشتی پسرم. » یاماچ با جدیت می گوید: «من پسر تو نیستم. » و بلند می شود و می رود. وارتلو دنبالش راه می افتد و سعی می کند با او صحبت کند تا راضی به این گودال جدید باشد اما یاماچ می گوید: «این آدم دروغ میگه. به گودال ما اصلا فکر نمیکنه. » وارتلو می گوید: «یاماچ تو در اشتباهی. اینور درسته. بیا دستشو ببوس و قبولش کن. » جومالی به هردوی انها خیره شده. یاماچ با جدیت به سمت او برمی گردد و در حالی که خیره به چشمانش است می گوید: «من اگه اون دست رو ببوسم، خدا هفت جد و آبادمو لعنت کنه. »

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا