خلاصه داستان قسمت ۳۷۸ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۷۸ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۷۸ سریال ترکی خواهران و برادران
ایاس تو ماشین دستبند تو دست صرب میبینه و ازش میپرسه که او ماجرای جانسو را بهش میگه که شب گذشته باهاش روبرو شده بود و ادامه میده که این دستبند مال اونه ایاس میگه پس ازش خوشت اومده! صرب میگه آره میدونی که از دخترای تخس خوشم میاد پیداش میکنم خودم بهش میدم. سر کلاس تو مدرسه استاد از بچهها میپرسه که کی شعر نوشته؟ کسی چیزی نمیگه که الیف به برک نگاه میکنه و برک میگه که منریه چیزهایی مینویسم و شروع میکنه به خوندن و همگی تشویقش میکنند و آیبیکه حسابی خوشش میاد. همگی ازش میخوان یه شعر دیگه بخونه برک قبول میکنه. آکف مجسمه با چهره خودشو سفارش داده و به نباهت میگه میخوام به عنوان یادگاری بعد از مرگم تو این دنیا بمونه نباهت شوکه شده و خندهاش گرفته. تو مدرسه همه جمع شدن تا فیلمی که اوگولجان درباره معرفی مدرسه به کمک صرب گرفته را پخش کنند و با هم ببینن قبل از پخش فیلم، اوگولجان حسابی از صرب تعریف میکنه به عنوان همراز، همراه و بهترین رفیقش که الیف وقتی اینا رو میشنوه فکر میکنه اسم اونو میخواد بگه ولی با شنیدن اسم صرب ناراحت میشه.
فیلم پخش میشه و اولش خیلی خوبه و تشویقش میکنن اما به وسطهای فیلم که میرسه فیلمهایی از دعواهای تو مدرسه و گاو و گوسفندها میبینند که همگی میخندند و استاد بوراک او را دعوا میکنه و بهش میگه که تو هیچ وقت هیچیو جدی نمیگیری و میره. اوگولجان به همراه صرب به اتاق تدوین فیلم میرن که اونجا مدام به خودش میگه کی اون فیلمو دستکاری کرده؟ همونجا روان نویسی که اسم عمر روش هک شده را میبینه و جا میخوره و با عصبانیت میره به سمت عمر. این کارها که زیر سر صرب هستش از اینکه نقشهاش گرفته خوشحال شده، اوگولجان با عمر تو مدرسه دعوا میکنه و او را متهم میکنه به اون کار، تولگا بهش میگه چرا باید عمر این کارو کنه؟ مگه نمیشناسیش؟ اون توی رای گیری به خودش رای نداد اسم تو رو نوشت و به منم گفت اسم تو رو بنویسم! عمر عصبانی شده و بهش میگه از این به بعد دیگه پسر عمویی ندارم و از اونجا میره. آکف پیش شوال رفته و از مریضیش میگه که قراره بمیره شوال ازش میخواد خودشو نبازه و جواب آزمایشش را به دکترهای دیگه هم نشون بدم آکف میگه لازم نیست من آمادهام میخوام برم به عمر هم بگم که مرگ پدرش تقصیر منه حداقل با سنگینی این بار به اون دنیا نرم.
تو مسیر برگشت آیبیکه با اوگولجان صحبت میکنه و ازش میخواد به کاراش کمی فکر کنه این کارها رو کسی داره انجام میده که میخواد میونه آنها را به هم بزنه. تو مسیر خانه تو چایخانه پدرشان و آیتن را میبینند و به هم میریزند. شب نباهت با فاطما به کلوب رفته و حین شام خوردن درباره رفتارهای اخیر اکف باهاش حرف میزنه ثریا که نزدیک آنها نشسته تمام حرفهای آنها را میشنود و ماجرا را میفهمه برک با آیبیکه و گوکان به دیدن شرکت و زمینها رفتند سپس در یک رستوران با هم در حال شام خوردنند. گوکان وقتی میفهمه که آیبیکه به برک گوشزد کرده که مراقب او باشه وقتی باهاش تنها میشه تهدیدش میکنه که دور و بر او نپلکه و به کارهاش کار نداشته باشه. اکف به خانه عمر رفته او اول درباره مریضیش و مرگش به عمر میگه سپس بهش ماجرای چگونگی کشته شدن پدرش ولی را میگه و شروع میکنه به گریه کردن عمر شوکه شده و با چشمانی عصبی و گریان بهش نگاه میکنه…..