خلاصه داستان قسمت ۳۸۲ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۸۲ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۸۲ سریال ترکی خواهران و برادران
نباهت کلید میندازه میره تو ویلا که با دیدن اونا عصبانی میشه و بهشون حمله میکنه و با ثریا دعوا میکنه و موهاشو میکشه که آکیف جداشون میکنه و نباهت میگه برین به جهنم با زندگی فقیرانه تون خوش باشین! آکیف بهش میگه که بین سندهایی که صبح امضاء کردی یه چک ۲۰ میلیون دلاری هم امضاء کردی واسم الان زندگی تو فقیرانه شده نباهت شوکه شده و میگه تو انقدر پست شدی؟ و بعد از کلی دعوا کردن باهاشون از اونجا میره. تو خونه جانسو چشمش به نامه ای میوفته که آکیف واسه عمر نوشته بود و برمیداره و میخونه او شوکه میشه و به اتاقش میره و میگه حالا باید چیکار کنم؟ او پیش عمر میره و ازش درباره ولی پدرش و اینکه چجوری کشته شد میپرسه عمر میگه و ازش میپرسه که چیشد یهو پرسیدی؟ جانسو میگه عموم بوده دیگه کنجکاو شدم خواستم بدونم سپس به داخل میره. ثریا تو مسیر یا آکیف حرف میرنه و میگه من نمیخواستم این کارو بکنی! من فقط خواستم جدا بشی ازش ولی الان تو با کلاهبرداری پولاشو بالا کشیدی الان پای یه زن بی گناه این وسطه! آکیف میگه کیو میگی نباهت؟ اون تمام دارایی منو بالا کشید کاری کرد من سنگ بفروشم به خونه خودم پنهانی برم و بیام چی میگی؟ و اونو آروم میکنه که حرص نخوره.
فردای آن روز آیتن با جانسو صحبت میکنه و میگه به اورهان گفتم که هنوز دوستش دارم جانسو خوشحال میشه و میگه چی گفت؟ او میگه هیچی گفت تو فقط مادر بچمی همین! جانسو میگه ولش کن امشب تولدته کیک میگیرم جشن بگیریم آیتن که یادش رفته بود خوشحال میشه و میگه باشه. جانسو میره به اورهان میگه تولد مامانشه و شب زود بیاد و بهش میگه اگه میخواد واسش هدیه ای بگیره و میگه که چی دوست داره اورهان میگه باشه برم ببینم چی به چیه. آنها به خونه نباهت رفتن تا شروع کنن به غذا درست کردن آکیف به اونجا میاد و جانسو با شنیدن اسمش ظرف از دستش میوفته و میشکنه و گارد بدی داره نسبت به آکیف که آیتن و خود آکیف متوجه شدن. نباهت رفته پیش وکیل و بهش میگه که آکیف چیکار کرده باهاش و ازش راه حلی میخواد که وکیل میگه اگه بتونیم ثابت کنیم که با کلک امضاء را گرفته میشه کاری کرد وگرنه کار سخت میشه. سر میر صبحانه گوکان به برک میگه یکم پول نقد لازم داریم واسه. خرید آهن آلات برک هم از ملک هاشون میگه که گوکان میگه عمارت تو شیله کافیه فکر کنم برک میگه باشه میزاریمش واسه فروش و میره به مدرسه. از بنگاه به آیلا زنگ میزنن و میگن مشتری پیدا شده او میگه نمیفروشیم و سریع به برک زنگ میزنه و بحث میکنه که چرا این کارارو میکنه برک با کلافگی میگه باشه مامان جون و قطع میکنه…..