خلاصه داستان قسمت ۳۹ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۹ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.
قسمت ۳۹ سریال ترکی زندگی شاهانه من
بعد از رفتن شبنم با پلیس ها اونور بهم ریخته و میگه باورم نمیشه که با پلیس اومده بود انگار تو یه کابوسم که بیدار نشدم ملیسا باهاشه حرف میزنه و آرومش میکنه. فردای آن روز اجه میره خونه آیسل پیشش و بهش میگه همونجوری که خواستی از زندگی شبنم رفتم بیرون دیگه خودتی تو این بازی فقط و میخواد بره که آیسل بهش میگه فقط، اجه حرفشو قطع میکنه و میگه درباره دوست پسرته؟ خیالت راحت فراموشش کردم آیسل میگه خوبه واسه همیشه از ذهنت پاک کن بعد از رفتن اجه آیسل به دوست پسرش زنگ میزنه و میگه بیا استانبول هم بهم نزدیک باشیم هم یه فکر خوب دارم. به وکیل با شبنم ملاقات میکنه و بهش میگه که میخوام وکیلت بشم و براش تعریف میکنه که قبلا پیش بورا کار میکرده ولی به خاطر اشتباه خودش منو بیرون کرد و انداخت گردن من آیسل هم کاری کرد که هیچکی دیگه منو استخدام نکنه ولی عایشه خانم گوش نکرد و منو استخدام کرد شبنم میگه و وقتی برنده بشی پول خوبی گیرت میاد او تأیید میکنه و میگه آره میخوام شرکت خودمو راه بندازم شبنم میگه چجوری باورت کنم؟ او فایل صوتی بهش میده که میفهمه عکس هارو آیسل به یه خبرنگار گفته پخش کنه و تیترو هم خودش گفته اونو بزنه که شبنم میگه میدونستم! دیدم طبق نقشه شبنم و مسعود با سلو دوباره آشتی میکنه.
دیدم با سلو رفته به ازمیر و سلو بهش میگه که کل ازمیرو بهت نشون میدم. از طرفی مسعود طبق چیزهایی که شبنم یادش اومده و بهش گفته درباره جاهایی که سلو و برادرش چشم بسته اونو میبردن زمانی که مجبور بود واسشون کار کنه، رفته. از اونجا عکس کارت ملی همکار و دوستشو که کشتن برای سلو میفرسته و میگه به زودی گیرت میندازم کم مونده سلو جا میخوره و به یه نفر سریع زنگ میزنه و میگه مسعود همون سرهنگ اومده ازمیر کارشو تموم کن! دیدم حرف های اونو میشنوه. شبنم به خانه اش رفته که اونجا یه نفر میاد و بهش میگه که یه نفر به اسم احمد این فلشو خواست بهتون بدم. شبنم فیلم تو فلشو میبینه و شوکه میشه و میفهمه که ملیسا بارداره. او با دنیز وکیلش با خانواده گوموشجوها قرار میزاره درباره قرارداد طلاق. او اول فیلم احمد را نشون میده و اونا جا میخورن سپس شبنم میگه که پخش اون عکسا و اون خبر زیر سر آیسل بوده که اونور بهم میریزه و با کلافگی به مادرش میگه راست میگه مامان؟ حقیقت داره؟ آیسل بهم ریخته و میگه آره ولی دروغ که نبوده! دنیز میگه یا حضانت بچه هارو به موکل من میدین یا ازتون شکایت میکنم به خاطر تعقیب موکلم و از اونجا میرن….