ُ خلاصه داستان قسمت ۴۲۱ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۲۱ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل ششم این سریال پر طرفدار از ۵ بهمن در شبکه جم تی‌وی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای چون ادا اجه ، شوال سام و… این روزها از شبکه جم تی وی و جم تی وی پلاس در حال پخش است.

قسمت ۴۲۱ سریال ترکی سیب ممنوعه
قسمت ۴۲۱ سریال ترکی سیب ممنوعه

قسمت ۴۲۱ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)

بعد از رفتن هلال اندر از هاندان و ییلدیز میپرسه که کشتن مراد کار کدومشون بوده آنها شوکه می شوند و انکار می کنند هاندان میگه کشتن کار شما دوتاست بهتره شما بگین کار کدومتون بوده! سپس تصمیم می‌گیرند به داخل خانه برن تا آنجا صحبت کنند که هلال پنهانی به حرفهایشان گوش نده آنها در خانه تصمیم می گیرند فردا به خانه دوعان برن و هم تسلیت بگم هم بفهمن کار کی بوده دوعان به هلال میگه مراد خیلی جوان بود برای سکته کردن هلال تایید میکنه و میگه این ماجرا مشکوکه و بهتره کمی تحقیق کنی من به اندر ییلدیز و هاندان شک دارم دوعان بهش میگه نه این کار اونا نیست اونا همچین کاری نمیتونن بکنن من اجازه خانواده اش را گرفتم تا برای کالبد شکافی شروع کنن هلال بهش میگه بهتره برای طبیعی جلوه دادن نامزدیشون برای زندگی به این خونه بیاد و نقل مکان کنه او قبول میکنه. اندر ییلدیز و هاندان به خانه دوعان میرن بعد از عرض تسلیت ازش میپرسند که چی شد که مراد مرد؟ دوعان میگه سکته کرد آنها همگی جا می خورند و تو فکر فرو میرن و فکر میکنن که ببینن کاری کردن یا نه. وقتی از خانه بیرون میان برای اینکه هلال بهشون دروغ گفته و خواسته اذیتشون کنه حرص میخورن کومرو با جانر در هتل بوتیکش را راه می اندازد. امیر پیششون میره و از بوتیک تعریف میکنه کومرو با خوشحالی میگه فردا افتتاحیه ست. هلال با دوعان در ماشین هستند که هلال میگه برای حضانت ییلدیز سو به مدارک بیشتری احتیاج داریم و ازش میخواد خودش دست به کار بشه دوعان قبول می کنه. اندر به اتاق ییلدیز میره و بهش میگه بین حرف های دوعان و هلال درباره مرگ مراد اختلافه باید بفهمیم ماجرا چی بوده من به سادایی میگم کلید را برداره پنهانی تا بتونیم هارد دوربین ها رو چک کنیم.

اسما در تلویزیون مصاحبه دختری را میبیند که ادعا میکنه ترجان دوست پسر سابقش با زنی متاهل که دو تا بچه داره در رابطه است اسما سریعا به ییلدیز زنگ میزنه و این خبر را بهش میده ییلدیز جا میخوره و سریع تلویزیون را روشن میکند ییلدیز موضوع را به سادایی میگه و ازش میخواد درباره اون دختر تحقیق کنه چون به دروغ گفته بود او باعث جداییشون شده سپس ازش میخواد کلید بخش امنیت را برایش بیاره چون هاندان از یه نفر خوشش اومده و میخواد درباره اش تحقیق کنه سادایی قبول میکنه ولی باور نمیکنه که هاندان از حمزه خوشش اومده باشه. دوعان برای کار به شرکت میره کومرو با آلتای پیشش میرن تا درباره کار حرف بزنن دوعان میگه از آنجایی که تو در ایتالیا کار میکردی به درد ما میخوری به امور حسابداری برو و کارتو شروع کن آلتای ازش تشکر می کند. کومرو با مادرش به رستوران میره و بهش میگه می خوام با بابام زندگی کنم سپس درباره کارکردن آلتای تو شرکت میگه هاندان ازش میخواد تا او را باهاش آشنا کند کومرو با کلافگی میگه باشه یه روز این کارو می کنم. هاندان وقتی به شرکت برمیگرده متوجه میشه که همه درباره او و حمزه در حال صحبت کردن هستند هاندان حسابی شوکه میشه و به بخش امنیت میره او با دیدن حمزه که آبدارچی اون بخش است از عصبانیت به مرز سکته میره و سریع به اتاق ییلدیز میره و ازش میپرسه که چرا همچین کاری کرده؟ سریع همه چیزو جمع و جور کنه ییلدیز میگه فقط برای به دست آوردن هارد دوربین مجبور شدم همچنین دروغی بگم هاندان میگه هرجور که شده جمعش کن هلال با هانده مدیر برنامه ترجان حرف میزنه و ازش میخواد تا راضی بشه که جلوی دوربین از علاقه اش به ییلدیز بگه.

هانده میگه ترجان همچین چیزیو قبول نمیکنه هلال بهش وعده میده اگه اونو به همچین کاری راضی کنه یک شبه پولدارش میکنه و از این طریق میخواد حضانت را هرچه سریعتر بگیره. شب کومرو به خانه پدرش میره هلال از این وضعیت ناراحته اما خودشو خوشحال نشون میده کومرو مدام بهش یادآوری میکنه که همه چیز سوریه و چیزی واقعی نیست اما هلال میگه اولش اینجوریه بعد کم کم همه چیز واقعی میشه کومرو میخنده و میگه از نظر بابای من اینجوری نیست! همان موقع دوعان از راه میرسه و با دیدن کمرو خوشحال میشه. اندر و هاندان شب به خانه ییلدیز میرن و هارد دوربین را نگاه میکنند اما چیزی دستگیرشون نمیشه آنها از این که هلال آنها را مجرم نشون میده حرص میخورن. امین میگه باید با هم دیگه متحد بشیم تا از پسش بر بیایم بعد از رفتن آنها ییلدیز هارد دوربین را تو دریا میندازه. آلتای در خانه‌اش با تلفن حرف میزنه و به پشت خط میگه دارم کم کم اعتماد دوعان را هم جلب می کنم نگران نباشید همه چیز طبق نقشه داره پیش میره فردای ان روز آیسل به ییلدیز خبر میده که دارن چندتا غواص جلوی خانه آنها را میگرده ییلدیز عصبی میشه و میره با اون غواص بحث و دعوا میکنه دوعان و بقیه هم بیرون میرن تا ببینن چیشده سپس وقتی ییلدیز میبینه مامور شهرداریه واسه جمع کردن پلاستیک از دریا اونجان خیالش راحت میشه. ییلدیز از دوعان نتیجه کالبدشکافیو میپرسه که دوعان میگه سکته بوده. ییلدیز خیالش راحت میشه و با خوشحالی این خبرو به اندر میده. اندر به انگین زنگ میزنه و میگه دیدم خبری ازت نبود گفتم خودم زنگ بزنم بپرسم نتیجه تاکسی چیشد؟ انگین میگه میخواستم خودم باهات تماس بگیرم سپس باهم واسه ناهار قرار میزارن تا درباره اش حرف بزنن. بعد از قطع تماس دوباره یه شماره ناشناس به اندر زنگ میزنه و میگه از اینکه با امضاء جعلی چاتای در شرکت مشغول به کار شده خبرداره و پایانش نزدیکه سپس تماس را قطع میکنه و میفهمه که این تهدید کار مراد نبوده و دوباره مضطرب و نگران میشه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان فصل ششم قسمت اول تا آخر سریال ترکی سیب ممنوعه

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا