ُ خلاصه داستان قسمت ۴۲۲ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۲۲ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل ششم این سریال پر طرفدار از ۵ بهمن در شبکه جم تی‌وی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای چون ادا اجه ، شوال سام و… این روزها از شبکه جم تی وی و جم تی وی پلاس در حال پخش است.

قسمت ۴۲۲ سریال ترکی سیب ممنوعه
قسمت ۴۲۲ سریال ترکی سیب ممنوعه

قسمت ۴۲۲ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)

ییلدیز در تراس خانه اش نشسته که کومرو به اونجا میره و با طعنه بهش میگه شنیدم با ترجان خواننده معروف در ارتباطی! او انکار میکنه و میگه با همدیگه دوتا دوست صمیمی هستیم به غیر از اون چیزی بینمون نیست کومرو میگه اگه راست میگی و رفیقته بهش بگو تو افتتاحیه بوتیکم بیاد ییلدیز قبول میکنه. بعد از رفتن کومرو ییلدیز به ترجان زنگ میزنه و به خاطر اخباری که در برای آن ها پخش شده احساس ناراحتی می کند ترجان ازش عذرخواهی میکنه که ییلدیز خودشو خیلی ناراحت نشون میده و برای عذرخواهی ازش میخواد باهاش برای افتتاحیه غرفه دوستش بروند و اونجا جلوی خبرنگار ها بگن که همش شایعه هستش و فقط دوتا دوست صمیمی هستند و چیزی بینشون نیست ترجان قبول میکنه. بعد از قطع تماس هانده به ترجان میگه بهتره جلوی خبرنگار ها ادعا کنی که به ییلدیز احساس داری تا اینجوری تمام حواس ها پیش تو بیاد و بیشتر معروف بشی او میگه من برای معروفیت بیشتر هیچ وقت همچین کاری نمیکنم، هانده کلافه میشه. انگین به رستوران معروفی زنگ میزنه تا میز رزرو کنه اما بهش میگن که برای امشب اصلاً میز خالی نداریم انگین کلافه میشه بعد از چند دقیقه هاندان به اتاقش می رود تا باهاش حرف بزنه اما انگین ازش میخواد که اگه آشنایی در آن رستوران داره بهش زنگ بزنه و ازش بخواد تا برایش یه میز رزرو کند هاندان این کار را برایش می کند. در هتل اندر پیش جانر میره و بهش میگه امروز هم یک نفر بهم زنگ زد و تهدیدم کرد اما این بار با یه چیز دیگه! بهم گفت که میدونه با امضای جعلی چاتای سهامدار در آن شرکت شدم جانر از شنیدن این خبر شوکه میشه و جا میخوره اندر میگه هر جور که شده باید این آدمو پیدا کنیم بعد از رفتن اندر، امیر پیش جانر میره و بهش میگه یه نفر داره از هتل دزدی میکنه باید پیداش کنیم پرده های اتاق را باز کرده و با خودش برده.

مته کسی که به جای مراد به خانه دوعان رفته پیش هلال میره. هلال بهش میگه اگه کاری که ازت می خوام را خوب انجام بدی و واسه من کار کنی من همیشه هواتو دارم سپس بعد از کمی صحبت کردن از مته قوطی دارویی که ازش خواسته بود را می گیرد سپس تاکید میکنه که شب میخواد بره افتتاحیه غرفه ی کومرو و ازش میخواد تا مطمئن بشه خبرنگارها آنجا هستند یا نه. بعد از رفتن مته هانده به هلال زنگ میزنه و میگه ترجان راضی نشد که همچین کاری بکنم هلال عصبی میشه. هاندان انگین را تعقیب میکنه و او هم به همان رستوران می رود که انگین با اندر قرار گذاشته تا ببینه برادرش با چه کسی در آنجا قرار داشته او با دیدن اندر حسابی شوکه میشه و عصبی میشه سپس سر میز انها میره و با طعنه به اندر میفهمونه که از برادرش فاصله بگیره اما اندر غیر مستقیم بهش میفهمونه که حالا که با هم دشمن مشترک دارند بهتر قیافه نگیره. ترجان با ییلدیز به مراسم افتتاحیه غرفه کومرو رفتن اونجا جلوی خبرنگار ها مصاحبه میکنه که او با ییلدیز فقط دوتا دوست صمیمی هستن و به عنوان رفیق از همدیگه خوششون میاد بعد از مدتی ییلدیز از ترجان میخواد تا به کومرو هم این حرفا رو بزنه و بگه که دوست منی و از طرفدارامی ترجان قبول می کنه. او پیش کومرو میره و همه حرفهای او را بهش منتقل میکنه او که از کومرو خوشش اومده شروع میکنه باهاش آشنا شدن. هلال از فرصت استفاده میکنه و در یک نوشیدنی دارویی میریزه و به ییلدیز می دهد سپس اون نوشیدنیو میخوره هاندان به انگین میگه امروز افتتاحیه غرفه کومرو هستش و من با اندر باید بریم اونجا و اجازه نمیده اندر با برادرش تنها بشه.

کومرو سخنرانی میکنه و از جانر برای کمک هاش تشکر می کنه در همان حین ییلدیز حالش بد میشه و احساس تهوع بهش دست میده اندر پیش ییلدیز میاد و بهش میگه رفتارهای هلال یه جوریه و مشکوکه او نیز تایید میکنه و میگه شب بیا خونه ام تا درباره‌اش صحبت کنیم اندر قبول می کنه. هلال در خانه عکس هایی که از ییلدیز گرفته‌ را به دوعان نشون میدن و میگه با انتشار این عکس ها ادعا می‌کنیم که زن خوش گذرونی هست و اینجوری حضانت ییلدیز سو را سریع تر می گیریم دوعان قبول نمیکنه و میگه نمیخوام ییلدیز بدنام بشه برای آینده دخترمون خوب نیست هلال عصبی میشه. جانر به اندر درباره دزد هتل میگه اندر به جانر میگه خوب از خود اون مشتری دزدی کنید تا بفهمه دزدیده شدن وسایلش چه احساسی داره سپس حاضر میشه و با هاندان به خانه ییلدیز میرن. جانر و امیر به اتاق مشتری میرند و از گاوصندوق جواهری را برمیدارند. فردای آن روز دوعان با خوشحالی به هلال زنگ میزنه و میگه امروز روز بزرگیه باید بریم شرکت اونجا با اندر ییلدیز و هاندان یه جلسه ترتیب داده و بهشون میگه که شرکت داره ورشکست میشه و برای نجات دادنش باید سهامتونو به من واگذار کنین چون من برخلاف شماها پشتیبانی های دیگه ای هم دارم آنها با اکراه برگه را امضا می کنند. دوعان به خاطر میاره که با روسای بانک حرف زده بوده و ازشون خواسته بود حساب بانکی شرکت را بلاک کنند تا به این بهونه ورشکستگی اداره شرکت به دست خودش بیفته و موفق هم شد. ییلدیز در خانه تمام ماجرا را برای اسما تعریف میکنه هاندان و اندر چمدان به دست به دم در خانه ییلدیز و دوعان رفته اند چون تمام اموال شون مصادره شده و جایی واسه موندن ندارن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان فصل ششم قسمت اول تا آخر سریال ترکی سیب ممنوعه

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا