خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی حلقه + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی حلقه می باشید. این سریال ترکیه ای درام عاشقانه و اکشن در سال های ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ ساخته شده است. شرکت تولیدکننده سریال حلقه Es Film است و کارگردان آن زیبا و پلیسی ولکان کوچاترک می باشد. نویسندگان سریال نیز Aziz Tuna C و Selim Bener و Ali Demirel هستند. به نظر می رسد در این سریال شاهد درگیری شخصیت ها با موضوعاتی همچون پول، عشق، مرگ و قتل خواهیم بود. خلاصه اینکه، این سریال به نظر یک درام عاشقانه و جنایی جذاب با مضامین پیچیده اجتماعی به نظر می رسد.
قسمت ۴۲ سریال ترکی حلقه
وکیل هارچ سر قرار با کسی میره که با صدای مکانیکی باهاش صبح حرف زده بود و بهش گفته بود دیگه من از کسی که صورتشو ندیدم دستور نمیگیرم. بعد از چند دقیقه حمیرا به اونجا میاد که وکیل هارچ جا میخوره، حمیرا میگه توقع مرد داشتین آره؟ وکیل میگه الان که فکر میکنم میبینم اون صدا واقعا به شما نزدیک بود! حمیرا میگه وقتی چاتای جای پدرش بشینه اولین کار شمارو میکشه وکیلم میگه بعدشم میاد سراغ شما حمیرا میگه پس به خاطر اینه که باید باهم همکاری کنیم وکیل میگه بین این همه مرد خدمت کردن به یک زن عاقل مایه افتخاره. بهار از جمال گلگی میکنه که اصلا بدون فکر کردن به او و اینکه فقط اونو داره پذیرفته درمان نشه کان ازش میپرسه که چرا جا زده؟ جمال میگه چون اول ستم فرق میکنه اونم نابودی حلقه ست! کان میگه من اونو نابود میکنم شما برو به درمانت برس اما جمال حرف خودشو میزنه. فردای آن روز جهانگیر و کان سر قرار با وکیل هارچ میرن او بهشون میگه هنوزم سر قراری که گذاشتیم هستین؟ کان میگه ما هم میخوایم به چیزی که میخوایم برسیم وکیل میگه میرسین همه تو یه جناحیم سپس بهش ساکی پر از پول میده و میگه این پولیه که چاتای میخواد بدین بهش.
کان و جهانگیر به اونجا میرن و پولو تحویل میدن چاتای میگه پول از کجا؟ کان میگه از بانک تپلی سپس از اونجا میرن. چاتای به اتاق پشتی میره، او اونجا آلتان را که نمرده و هنوز زنده ست نگهداری و مراقبت میکنه ازش. آلتان که به هوش اومدن او بهش میگه که دارویی زده بودن بهش که همه فکر کنن مرده. چاتای به آدم هاش میگه پولارو ببرن پیش پولای دیگه، تو اون کیف که ردیاب داشته کان و جهانگیر به اونجا میرن. طبق نقشه ای که کشیدن کان و اوستا میرن داخل و پولارو میدزدن ابن خبر به گوش چاتای میرسه و عصبی میشه و میگه شک داشتم که کار کیه اما الان مطمئن شدم! او پیش آلتان میره تا ببینه چیکار کنه آلتان بهش میگه یه رازی تو این فیلم هست که رمزی به شما گفته و بهش میگه که او لغت نامه ست. چاتای میره لغت نامه ای که از پدرش مونده را برمیداره و میبینه به صورت رمزی آدرس یه جا گفته شده سپس به طرف اونجا راه می افتند. کان و جهانگیر پیش وکیل رفتن و میگن کار انجام شد البته اگه اون آدم بیاد اینجا تا ببینیمش وکیل میگه میاد و اون موقع ما میشیم رؤسای جدید حلقه. حمیرا تو خونه به عکس های کودکی کان و جهانگیر نگاه میکنه….