ُ خلاصه داستان قسمت ۴۵۲ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۵۲ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل ششم این سریال پر طرفدار از ۵ بهمن در شبکه جم تی‌وی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای چون ادا اجه ، شوال سام و… این روزها از شبکه جم تی وی و جم تی وی پلاس در حال پخش است.

قسمت ۴۵۲ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)
قسمت ۴۵۲ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)

قسمت ۴۵۲ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)

کومرو طبق قولی که به جانر داده بود به دکتر میگن بیاد خونه تا کومرو را جلوی امیر معاینه کنه او بهشون میگه شما که سالم سالمین! مشکلی نیست کومرو و جانر تعجب میکنن و میگن یعنی خوب شدم یا جواب آزمایش اشتباه بوده؟ دکتر میگه نمیدونم ولی الان شما حالتون خوبه و مشکلی نیست امیر تعجب میکنه. بعد از رفتن آنها کومرو حاضر میشه و به جانر میگه من میرم پیش ییلدیز سو و باهاش میرم بیرون. ییلدیز و اندر به طرف بازارچه میرن اونجا اندر نمیتونه راه بره و میگه من عادت ندارم به کفش های تخت سپس به دنبال جولیا میگردن. بعد از پیدا کردنش از دور درباره اش غیبت میکنن. ییلدیز میگه خوشگلم هست! اندر میگه باکلاسم میزنه ولی خوب به من نمیرسه ییلدیز ازش میخواد زیادی خودشو دست بالا نگیره. آنها پیشش میرن و به بهانه خرید گوجه فرنگی باهاش شروع میکنن باهاش صحبت کردن اندر پنهانی به دستیار دوعان پیام میده و بهش میگه همین الان به این شماره ای که میفرستم زنگ بزن و بگو که دوعان ییلدریم با جولیا خانم کار داره باهاش تماس بگیرین. او هم همین کارو میکنه که توچه با شنیدن این خبر سریعا پیش جولیا میره و بهش میگه که به دوعان زنگ بزنه او هل میکنه و با استرس و عجله از اونجا میره و خودشو سریعا به گوشیش میرسونه. اندر به ییلدیز میگه ببین چقدر سریع دستپاچه شد و رفت اینا حتماً با هم سر و سری دارند سپس از آنجا میرن. جولیا به دوعان زنگ میزنه و میگه چه اتفاقی افتاده؟ حالت خوبه عزیزم؟ دوعان میگه آره خوبم واسه چی؟ مگه چیزی شده؟ او میگه مگه تو الان نخواستی که بهت زنگ بزنم؟ دوعان میگه نه اتفاقی نیافتاده جولیا جا میخوره و قبول میکنه اما بعد از قطع تماس تو فکر فرو میره و با خودش میگه یعنی کی بوده!

تو مسیر برگشت اندر به ییلدیز میگه دیدی بهت گفتم! دیدی با هم دیگه رابطه داشتن! ییلدیز میگه شاید دوست همینجورین، اما اندر قبول نمیکنه و میگه یه آدم برای دوست معمولیش اونجوری که دستپاچه نمیشه و به هم نمیریزه! قطعاً رابطه ای دارند که ییلدیز به هم میریزد. کومرو در ساحل با ییلدیزسو در حال بازی کردن است که سلیم در حال رد شدن از آنجا او را میبیند سپس ماشین را پارک میکنه و پیش او میرود و صدایش می زند. ازگی از دیدن او جا میخوره و سریع خودشو جمع و جور میکنه سلیم میگه اینجا چیکار می کنی؟ چرا سرکار نرفتی؟ این بچه کیه؟ ازگی بهش میگه بهت نگفتم؟ گل فروشی تعمیرات داره به خاطر همین نرفتم، سلیم میگه نه نگفته بودی حتما یادت رفته. مواقع بیکاری میای پرستار بچه میشی؟ ازگی میخنده و میگه آره بچه یکی از آشناهامونه بهم رو انداخت منم قبول کردم هر از گاهی میبرم میچرخونمش سلیم باور میکنه سپس از همدیگه خداحافظی میکنن. سلیم تو مطب به دوستش میگه تا شب برای شام به رستوران برن او قبول میکنه. منشی وقتی حرف های اونارو میشنوه سریعا به هاندان خبر میده و میگه. زینب پیش ییلدیز میره و بهش میگه که من خیلی از سلیم خوشم اومده میخوام امشب به انگین بگم که زودتر از همدیگه طلاق بگیریم و تموم بشه اسما حرف های اونارو میشنوه و سریعا به انگین زنگ میزنه و میگه که امشب کارهایی بکنه که همه ی زن ها خوششون میاد انگین میپرسه مثلا چی؟ اسما میگه یه شام رمانتیک با گل و شمع و هدیه انگین قبول میکنه و میگه ولی من وارد نیستم تو این چیزا اسما میگه کمکت میکنم. دوعان به مطب سلیم رفته تا از نزدیک باهاش حرف بزنه و اونو تا حدودی بشناسه. دوعان از رفتار سلیم خوشش میاد و وقتی به خانه میرسه به مته میگه که رفتار آدما تو موقعیت های مختلف متفاوته و ازش میخواد اونو تعقیب کنه و ببینه چیزی ازش میفهمه یا نه.

زینب تو اتاق با خودش تمرین میکنه که چجوری به انگین بگه سپس وقتی جمله بندی میکنه حرفاشو به پایین میره که میبینه سالن پر از گل های رز قرمزه و میز شام رمانتیکی چیده شده زینب خیلی خوشش میاد و دیگه نمیتونه و روش نمیشه که حرفاشو به انگین بزنه و با انگین مشغول خوردن شام میشه. سلیم تو رستوران منتظر آیدین دوستش هست که هاندان خودشو به اونجا میرسونه و وانمود میکنه که میز کناری سلیم را رزرو کرده و منتظر دوستشه. او با دیدن سلیم خودشو متعجب نشون میده و میگه حالا که هنوز دوستامون نیومدن یه نوشیدنی بخوریم تا بیان؟ سلیم قبول میکنه و باهمدیگه نوشیدنی میخورن هاندان تو خوردن نوشیدنی حسابی زیاده روی میکنه و میخواد از جاش بلند بشه که به طرف سلیم خودشو میندازه و او را میبوسه سلیم جا میخوره و ازش میخواد سرجاش بشینه. مته با دیدن این صحنه حسابی شوکه میشه و سریعا به دوعان زنگ میزنه و میگه آقا دوعان یه چیزی فهمیدم اینم اینکه سلیم با هاندان خانم رابطه عاشقانه داره! دوعان شوکه میشه و بهم میریزه. زینب از انگین سر میز شام تشکر میکنه که همچین تدارکی دیده انگین میگه کاری نکردم که سپس بهش میگه دوست دارم بیشتر بشناسمت زینب چیزی نمیگه. وقتی آیدین میاد سلیم ازش میخواد از اونجا برن یه جای دیگه او ماجرایی که تو رستوران پیش اومده را بهش میگه و حسابی عصبیه آیدین میگه اگه ازگی بفهمه خیلی بد میشه سلیم میگه من که کاری نکردم. امیر پیش ییلدیز میره و میگه بهش که از توچه خیلی خوشش اومده ییلدیز اول عصبی میشه که چرا از دستیار جولیا خوشش اومده اما بعد میگه عیب نداره برو باهاش حرف بزن امیر تصمیم میگیره بهش زنگ بزنه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان فصل ششم قسمت اول تا آخر سریال ترکی سیب ممنوعه

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا