ُ خلاصه داستان قسمت ۴۵۳ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۵۳ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل ششم این سریال پر طرفدار از ۵ بهمن در شبکه جم تیوی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعهای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای چون ادا اجه ، شوال سام و… این روزها از شبکه جم تی وی و جم تی وی پلاس در حال پخش است.
قسمت ۴۵۳ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)
کومرو نشسته تو سالن که جانر میره پیشش و میگه چیزی شده؟ کومرو میگه نه فقط یخورده بدن درد دارم کوفته ام میرم ماساژ بعد میرم سرکار جانر میگه اگه اینجوری کار کنی به زودی اخراج میشی کومرو میگه وا مگه واسه همچین چیزهایی اخراج میکنن؟ جانر میگه بله توقع داشتی مدال افتخار بدن؟ کومرو میگه من برم ماساژ حالا میرم گل هارو میفرستم خونه مون میگم فروختم. سپس قبل از اینکه بره به اتاق ماساژ به اتاق پدرش میره و ازش میپرسه حالش چطوره؟ دوعان میگه خوبم دخترم اما کومرو احساس میکنه که کمی حالش گرفته ست و ازش میپرسه مطمئنه حالش خوبه؟ دوعان میگه آره دخترم چیزی نیست فقط دارم به حساب و کتاب آخر سال فکر میکنم سپس کومرو از اونجا میره به اتاق ماساژ. چیدم ماساژور کومرو از راه میرسه. سلیم به کومرو زنگ میزنه و بهش میگه میخوام با خانواده ام آشنات کنم کومرو خوشحال میشه و میگه واقعا؟ سلیم تایید میکنه و میگه شب بیا خونه ام تا اینجا باهمدیگه شام بخوریم کومرو قبول میکنه. چیدم با دیدن اسم روی گوشی کومرو بهش میگه امیدوارم پسر اون زنی که فکر میکنم نباشه کومرو میپرسه واسه چی؟ چیدم میگه چون یه زن از خودراضی هستش که فقط خودشو قبول داره و اخلاقش خوب نیست کومرو میره تو فکر و میگه فکر نکنم اون باشه! و به ماساژ ادامه میده. دوعان به هاندان زنگ میزنه و میگه میخوام باهات حرف بزنم کارت دارم هاندان جا میخوره و میگه با من میخوای حرف بزنی؟ دوعان تایید میکنه و میخواد که به شرکت بیاد هاندان میگه باشه یخورده دیگه میام. امیر به توچه زنگ میزنه و پیشنهاد میده تا باهمدیگه برن قهوه بخورن توچه قبول میکنه و قرار میشه امیر به روستا بره تا با توچه قهوه بخوره. بعد از قطع تماس جولیا به اونجا میره و از توچه میپرسه که چخبره؟
توچه بهش میگه که چند روز پیش که چند نفر اومده بودن اینجا یکیشون اسمش امیر بود پسر خیلی خوب و خوش صحبت و خوشتیپی بود جولیا میگه اینکه خیلی خوبه! توچه بهش میگه میخواد باهاش برم قهوه بخورم جولیا تشویقش میکنه و میگه کار خوبی میکنی عشق همینه که حالتون پیش هم خوب باشه. آنها سر قرار باهمدیگه میرن و از همدیگه خوششون میاد. هاندان به شرکت رفته و دوعان حالشو میپرسه که هاندان میگه خیلی خوبم واسه چی بد باشم؟ راسیتش وقتی گفتی باهام کار داری کمی تعجب کردم و الان کنجکاوم که بدونم چیکار داری؟ دوعان ازش میپرسه با کومرو حرف میزنه ازش خبر داره یا نه هاندان میگه معلومه هرروز حرف میزنم باهاش چطور؟ چیزی شده؟ دوعان میگه نه جای نگرانی نیست فقط میخوام بدونم با کسی وارد رابطه شده کسی تو زندگیش هست یا نه هاندان میگه نه از اون نظر نه مطمئنم اگه چیزی بود میگفت بهم سپس دوعان برای اینکه از سلیم دورش کنه میگه میخوام تورو رئیس شرکتم تو لندن بکنم تا یه مدت بری اونجا و به کارها رسیدگی کنی هاندان جا میخوره و اول دودله برای قبول کردن اما در آخر قبول میکنه و میگه باشه میرم دوعان خوشحال میشه. کومرو تو گل فروشی هستش که صاحب کارش میره اونجا و کومرو ازش میخواد تا کمی زودتر بره صاحب کارش کمی کلافه میشه از این مرخصی ها که کومرو میگه این دفعه فرق میکنه برای گل فروشیه کارم و میگه یه پروژه گیرم اومده که اگه جوش بخوره چی میشه! آنها درباره این موضوع حرف میرنن و کومرو از اونجا میره. جولیا پیش توجه میره و میپرسه خوب چجوری بود؟ خوش گذشت؟ او تایید میکنه و میگه اگه بخوای بپرسی بازم میبینیش باید بگم آره جولیا واسش خوشحال میشه.
سادایی با دیدن گوشیش میبینه که توچه تو دام فضای مجازی افتاده و با یه کلیک رو لینکی که سادایی فرستاده بود واسش گوشیش و اینستاگرام جولیا هک شده. هاندان سریعا به خانه دوعان میره و وقتی میبینه کسی نیست به اتاق کار دوعان میره و شروع میکنه به گشتن اونجا که ببینه چیزی پیدا میکنه یا نه چرا میخواد اونو ار اونجا دور کنه! موقع بیرون اومدن از اتاق کار با اندر روبرو میشه که اندر میگه چیکار میکنی؟ هاندان میگه اومدم کومرو را ببینم منتظرشم بیاد گفتم تاوقته برم یه ایمیل هم بفرستم از اونجایی که من دیگه رئیس شرکت تو لندن هستم کار زیاد دارم اندر حرص میخوره و میگه فقط واسه اینکه من زنشم و میخواد ازم دور نباشه منو رئیس نکرده اومده سراغ تو! ییلدیز میره تو فضای مجازی جولیا و از طرف اون یه خبر منتشر میکنه که با دوعان در ارتباطه و کارش خراب کردن زندگی اینو اونه! هاندان با کومرو حرف میزنه و درباره رفتنش به لندن بهش میگه. یه نفر به جولیا زنگ میزنه و خبر پستی که منتشر کرده را میده او جا میخوره و میگه من که چیزی نداشتم! و در آخر میفهمن که هک شده جولیا با کلافگی میگه این خبرو پاک کن سریعا و بعد بفهم که کی این کارو کرده! سادایی دختر عمه اش زنگ میزنه و میگه من اومدم استانبول ولی جاییو ندارم که برم و ازش میخواد چند روزی بره پیشش سادایی میگه باید با زن داداشم حرف بزنم ببینم چی میگه سادایی وقتی ماجرارو میگه ییلدیز قبول میکنه و میگه بهش بگو بیاد اشکال نداره سادایی خوشحال میشه و تشکر میکنه. شب توچه میره پیش جولیا و میگه که فهمیدم کار کی بوده هک کردن پیج! جولیا میپرسه کی؟ توجه میگه سادایی ییلدریم البته الان پیش ییلدیز ییلدریم هستش که جولیا میگه همسر سابق دوعان؟ توچه میگه آره اما همدست داره اندر چلبی جولیا میخنده و میگه ببین اوضاع مارو ببین توروخدا!!!!…..