خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس
شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست در این مطلب از سایت جدولیاب می باشید. تا آخر این مطلب همراه ما باشید. این مجموعه به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و اینجی بالابانوغلو آهیسکا (İnci Balabanoğlu Ahıska) و به نویسندگی تونا کیگی و گولبیکه اوته ساخته شده است. بازیگرانی که در این سریال ترکی نقش آفرینی کردن عبارتنداز؛Hakan Yılmaz, Selen Soyder, Eylül Tumbar, Enes Koçak, Berat Yenilmez, Sema Çeyrekbasi, Yigit Kagan Yazici, Yonca Sahinbas, Serhan Onat, Yigit Kalkavan, Hivda Zizan Alp, Çagla Boz, Sait Genay.
قسمت ۴۵ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست
آلیزه اول از پدرش تو فیلم تعریف میکنه که همیشه پشتش بوده سپس از شوهر خوشتیپش تعریف میکنه سپس جلوی همه تو فیلم میگه که اونا باهم دست به یکی کرده بودن که به روش پدرم منو ادب کنن و با بشه سرکان اومده بود تو زندگیم همگی شوکه میشن که آلیزه تو فیلم به سرکان میگه یادته گفتی فردا اولین روز جدید زندگیمونه؟ بله امروز ۲۸ سپتامبر اولین روز زندگی جدیدمونه و ۲ ساعت دیگه وقت دادگاه داریم و از تمام مهمونها دعوت میکنه که به جلسه دادگاه طلاقشون بیان همگی شوکه شدن و سرکان به بیرون از هتل میره که میبینه آلیزه داره سوار ماشین میشه و میره که جلوشو میگیره و میگه تو معلوم هست چیکار کردی؟ این کارها چیه؟ پیاده شو حرف بزنیم! آلیزه میگه نمیتونم به دادگاه دیر میرسم و راه میوفته که سرکان دنبالش میره و دو خانواده هم دنبالشون میرن. تو جلسه دادگاه قاضی ازشون میپرسه الان با لباس عروسی و دامادی اومدین واسه طلاق گرفتن؟ آلیزه میگه ماجرا داره آقای قاضی ما زن و شوهر بودیم و میخواستیم امروز جشنو بگیریم که من فهمیدم دروغ و پنهون کاری بزرگی همسرم بهم کرده که تصمیممو واسه زندگی کردن باهاش تغییر دادم. سراپ عصبیه و مدام به آلیزه میگه میدونم چیکارت کنم برادر منو به بازی میدی؟ قاضی ازش میخواد آروم باشه که سراپ میگه میدونین ما چقدر هزینه کردیم وایه مراسم آقای قاضی؟ سپس قاضی میگه که اگه ساکت نشی میگم بیرونت کنن.
قاضی از جفتشون میپرسه میخواین از همدیگه طلاق بگیرین؟ آلیزه میگه بله اما سرکان میگه نه من زنمو دوست دارم و نمیخوام طلاق بگیرم میدونم با حرف زدن درست میشه قاضی نوبت بعدی دادگاهو یه ماه دیگه میزاره. سرکان دنبال آلیزه میره و در آخر با ماشینش جلوی ماشینش میپیچه تا سرجاش وایسه سپس بهد از کمی کل کل کردن سرکان میگه فکر کردی حرفای تو دادگاه راست بود؟ نه فقط خواستم شکسته تو چهره ات ببینم کاری میکنم که برای طلاق دادنت بهم التماس کنی و میره. آلیزه به خونه باباش برمیگرده که کنار ماشین رو زمین میشینه و گریه میکنه. نورالدین از کار آلیزه حسابی حرص میخوره که صنم و اسماء سعی میکنن آرومش کنن. فردای آن روز سرکان حسابی حالش خوبه و برای خانواده اش املت درست کرده و میز صبحانه را آماده کرده که همه تعجب کردن و میگن رفتارهاش عادی نیست نورالدین با آلیزه دعوا میکنه و میگه که تو یه خودخواهی که به خودت گفتی من اذیت شدم حالا همه هم باید بشن! بزرگترین اشتباهم این بود که فکر کردم درست شده رفتارن و بزرگ شدی و یکدفعه حالش بد میشه که آلیزه میخواد به اورژانس زنگ بزنه که نورالدین میگه حالم خوبه چیزی نیست بع خاطر حرص هاییه که خوردم .او به تعمیرگاه سرکان میره و بهش میگه من نقشه ای دارم که مطمئنم آلیزه متوجه اشتباهش میشه و برمیگرده…