ُ خلاصه داستان قسمت ۴۶۷ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۶۷ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل ششم این سریال پر طرفدار از ۵ بهمن در شبکه جم تی‌وی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای چون ادا اجه ، شوال سام و… این روزها از شبکه جم تی وی و جم تی وی پلاس در حال پخش است.

قسمت ۴۶۷ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)
قسمت ۴۶۷ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)

قسمت ۴۶۷ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)

دوعان با اون پسر بچه محمد به محله شون میره. مادر محمد، ملک دوعان را به داخل خونه دعوت میکنه. دوعان بهش میگه میخوام تمام بچه هاتونو بورسیه تحصیلی کنم تا درس بخونن چون بچه ها نباید تو خیابون کار کنن خدایی نکرده به راه های خلاف کشیده میشن، به همسرتون هم تو درمان کمک میکنم و برای خودتونم کار پیدا میکنم. ملک خانم جا خورده و میگه چرا اینکارارو میکنین؟ دوعان میگه فقط برای کمک کردن به هم نوع! سپس بهش شماره شو میده و میگه فکراتونو بکنین و از اونجا میره. اندر پیش جولیا رفته و بهش میگه برای از پس ییلدیز بر اومدن به من احتیاج داری منم برای کارم به اسپانسر احتیاج دارم! سپس جولیا به توچه میگه بره به امیر بگه که او با یه نفر تو رابطه ست و شب تو هتل دوعان باهاش قرار داره امیر هم به ییلدیز میگه سپس ییلدیز با سادایی به اونجا میرن تا ببینن جولیا با کی قرار داره. اندر طبق نقشه با دوعان تو هتل قرار میزاره و میگه میخوام سهاممو بفروشم. دوعان وقتی شب به اونجا میره با جولیا روبرو میشه و جولیا او را در آغوش میگیره همان موقع ییلدیز میاد و با دیدن اونا عصبی میشه دوعان میخواد واسش توضیح بده اما ییلدیز از اونجا میره.

دوعان به جولیا میگه تو با اندر دست به یکی کردی که منو از ییلدیز جدا کنی؟ جولیا خودشو میزنه به اون راه و میگه با اندر قرار دارم و خودشو مظلوم نشون میده که از چیزی خبر نداره. بعد از چند دقیقه اندر به اونجا میاد و میگه به دوعان که قبل از تو با جولیا هم حرف زدم. کومرو پیش سلیم رفته و پیش همدیگه هستن کومرو درباره زینب میپرسه که سلیم میگه فقط دوستیم باهم. فردای آن روز دوعان به خونه پیش ییلدیز میره. او با طعنه میگه داشتم نگران میشدم که کجا موندی کل شب فکر کردی چه دروغی بگی؟ دوعان میگه که ماجرا اون چیزی که فکر میکنه نیست و واسش توضیح میده که چرا اونجا بوده اما ییلدیز باور نمیکنه و باهمدیگه بحث میکنن سپس دوعان با کلافگی میگه اول تکلیف خودتو با خودت مشخص کن بعد متهم کن و میخواد بره که ییلدیز برای درآوردن حرصش میگه آره برو داره عطا میاد دوعان به شدت کلافه میشه و میره. تو مسیر شرکت به مته میگه که درباره عطا تحقیق کنه. ییلدیز با امیر حرف میزنه و میگه توچه داره حرف های جولیارو از طریق تو به من میرسونه حواست باشه که دوستیمونو خراب نکنه!

ییلدیز میره پیش اندر و اونو سرزنش میکنه اندر میگه من فقط به خودم فکر میکنم و دنبال اسپانسرم! سپس با جانر برنامه ماساژ و نمک تراپی میچینه. امیر به توچه زنگ میزنه و ازش گلگی میکنه که چرا بهش دروغ گفته توچه دست پیشو میگیره تا پس نیوفته و میگه تو الان داری واسه اونا با من بحث میکنی؟ سپس بعد تز زدن حرفاش قطع میکنه. اندر و جانر به مرکز ماساژ و روتین پوست رفتن اونجا آماده شدن تا برن به اتاق نمک تراپی که یه زن و شوهر جلوتر از اونا به داخل میرن و میفهمن که نوبت اونارو خریدن . اندر حرص میخوره و میره تا تو لیست ببینه اون زن و شوهر چه چیزهاییو رزرو کردن سپس وقت بعدیشون را میخرن و سریعا رفتار اونارو اندر تلافی میکنه. سادایی به ییلدیز میگه که هالیت جان نمیخواست بره مدرسه و وقتی پرسیدم فهمیدم انگاری تو مدرسه اذیتش میکنن. ییلدیز نگران میشه و خودش میره دنبال هالیت جان. آنها بعد از مدرسه به پارک میرن و اونجا هالیت جان میپرسه که من چندتا بابا دارم؟ ییلدیز جا میخوره و میگه تو فقط یه بابا داری اونم هالیت بود اسمش اما عمو جانر هم چون خیلی دوستت داشت باهات مثل باباها رفتار میکرد هالیت جان میپرسه پس عمو دوعان چی؟ ییلدیز میگه اونم دوستت داره واسه همین بهت رسیدگی میکنه سپس ییلدیز میفهمه که دوستاش درباره این موضوع اذیتش میکردن. وقتی میره خانه به همه ماجرارو میگه. سلیم پیش جولیا رفته و میگه کومرو از کارهای پدر و مادرش اصلا خبر نداره و من واقعا دوسش دارم! جولیا میگه میخوای بگی دست از سرش برداریم؟ باشه من چیزی نمیگم دیگه! کومرو شب به دوعان میگه میخوام برم ویلا بغلی ییلدیزسورو ببینم دوعان ازش میخواد عکس بگیره واسش بفرسته کومرو قبول میکنه…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان فصل ششم قسمت اول تا آخر سریال ترکی سیب ممنوعه

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا