خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر
در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریالهای جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جادههای خطرناک پر از آزمونهای شور، اشتیاق، انتقام و قلدری میپردازد که یک شبه تغییر میکند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آکگول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال میباشند.
قسمت ۴۶ سریال ترکی یاقوت کبود
یامان با فرایه حرف میزنه و بهش این اطمینانم میده که دیگه ولش نمیکنه و شاید این یه شروعی بهتر باشه با بچه مون. عمر خانواده فرایه را صدا زده و بهشون میگه تا حالا خیانت زیاد بهم شده ولی کاری که دخترهای تو کردن باهام محسن قابل هضم نیست کاری کردن که تو خونه خودمون نمیتونیم تو روی همدیگه نگاه کنیم! سپس بهشون میگه از اینجا گم میشین میرین بیرون سپس به گلفم میگه دیگه این کار با تو و میره. گلفم وقتی با عمر تنها میشه باهم صحبت میکنن و بهش میگه باید از اینجا بریم میتونیم از دور هم شرکت و کارخانه را مدیریت کنیم عمر با کلافگی و طعنه میگه فکر خیلی خوبی بود واقعا راه حل بهتر از این نمیشه! آتش به اونجا میاد و میگه چیشده؟ درباره کی حرف میزنین؟ کیو مامان اشتباه کرده راه داده اینجا؟ گلفم میگه منظور پدربزرگت فرایه ست! آتش میگه اون هیچ گناه و تقصیری نداره و میره که گلفم عصبی میشه. فردی به اسم هالیت میره پیش وورال که بورا میپرسه اون کیه؟ بشیر میگه هالیت مامور تمیز کاریه کارشو خوب بلده. یامان فرایه را با خودش میبره به خانه مادربزرگش تا اونجا بمونن فرایه میگه اینجا کجاست؟
یامان میگه خونه مادربزرگم پدرمم اینجا به دنیا اومده سپس به داخل میرن و او از فرایه مراقبت میکنه. تو خانه محسن همه وسایلشونو جمع کردن و جمیله به نسرین میگه که آلینا کجاست؟ او میگه کجا باید باشه؟ حرف از کار کردن شد باز رفته غیبش زده جمیله میره پیش آلینا تو اتاقش و بهش میگه که وسایلتو جمع کن او میگه حوصله ندارم حالت تهوع دارم جمیله بهش اعتنا نمیکنه و میگه تا قراره یه کاری کنی حالت تهوع گرفتی آره؟ پاشو خودتو لوس نکن. باده میره پیش آتش و باهاش درباره اینکه صبح فرایه را با یامان دیده حرف میزنه سپس میخواد بره که هالیتو موقع اومدن به اتاق آتش تو ظاهر تعمیرکار میبینه و استرس میگیره و برمیگرده به بهونه جا گذاشتن موبایلش و اونو میبینه و مطمئن میشه. یامان به بهونه خرید از سوپرمارکت میره که آدم بورا اونو زیر نظر داشت و بعد از رفتنش به بورا خبر میده بشیر میپرسه کجا میری؟ بورا میگه عیادت مریض….