ُ خلاصه داستان قسمت ۴۷۲ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۷۲ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل ششم این سریال پر طرفدار از ۵ بهمن در شبکه جم تیوی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعهای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای چون ادا اجه ، شوال سام و… این روزها از شبکه جم تی وی و جم تی وی پلاس در حال پخش است.
قسمت ۴۷۲ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)
هاندان از جولیا خواهش میکنه تا ازش بگذره اما جولیا میگه خیلی دیر شده دیگه و میخواد بره که هاندان میگه اما همه ی حرفاتو جمال هم شنیده! اصلان و جولیا جا میخورن که هاندان گوشیشو برمیداره و به جمال میگه پشت خطی؟ همه ی حرفارو ضبط کردی؟ سپس میگه خوبه همونجا منتظرم بمون سپس با عصبانیت با جولیا حرف میزنه و میگه تو دیگه تموم شدی! جولیا جلوشو میگیره و میگه بیا باهمدیگه بریم حرف بزنیم! امیر پیش ییلدیز میره و درباره پیشنهاد کاری جولیا بهش میگه ییلدیز ناراحت میشه و میگه تو میخوای بری واسه اون کار کنی؟ از پیشمون بری؟ سپس بعد از کمی ناراحتی ازش رو برمیگردونه و امیر میره تا لباساشو جمع کنه. هاندان به خانه جولیا میره و باهاش دعوا میکنه که چجور آدمیه! جولیا میگه تو هنوز تو اون ماجرا موندی؟ بابا یه لیوان آب بخور فراموش کنی سپس هاندان میگه تو الان ازمن نمیترسی؟ با یه شکایتم میوفتی زندان! جولیا میگه بیا یه توافق کنیم! هاندان میگه به نظرم ساکتشو ببین چیکار باید بکنی در ازای ساکت شدنم! جولیا میگه خوب بگو! هاندان میگه سلیمو از دخترم دور میکنی نباید نزدیک کومرو بشه یه کاری کن بره و دیگه برنگرده جولیا قبول میکنه و هاندان از اونجا میره. بعد از رفتنش جولیا با کلافگی اصلانو صدا میزنه.
هاندان تو مسیر برگشت ماجرارو به جمال میگه که چجوری نقش بازی کرده بود که او هم خبر داشته سپس میگه خداروشکر در رفتم! سلیم پیش جولیا میره تا باهاش حرف بزنه که چجوریه حالش چیکار میکنه جولیا میگه هیچی وکلا دارن کارای تکذیب خبر دیشبو انجام میدن سپس سلیم بعد از کمی حرف زدن از اونجا میره و تو مسیر برگشت به کومرو زنگ میزنه تا باهمدیگه رودر رو حرف بزنن و تو ساحل قرار میزارن. او سر قرار میره و کومرو با سلیم حرف میزنه و میگه هرکاری کنیم این رابطه خوب پیش نمیره اصلا بحث اعتماد تورو به خودم چیکار کنیم؟ سلیم میگه سعی میکنم اعتماد کنم اما کومرو میگه نمیخواد دیگه و از اونجا میره. امیر با همه دم در خانه خداحافظی میکنه اما ییلدیز نمیره پایین کومرو به خاطر حامله بودنش احساساتی شده و مدام با دیدن خداحافظی کردن آنها گریه میکنه که اسما جا میخوره دقیقه آخر ییلدیز امیر را صدا میزنه و او را در آغوش میگیره و بهش میگه باید هفته ای یکبار حداقل بیای اینجا و بعد از خداحافظی کردن بدرقه اش میکنه. هاندان به خونه برمیگرده که اندر ازش میپرسه چیشد؟
هاندان میگه هیچی فقط بیشتر عصبی شدم! اندر میگه حالش چجوری بود؟ هاندان میگه حسابی حالش گرفته شده بود و عصبی بود اندر خوشحال میشه و میگه بالاخره باید بفهمه که با من در نیوفته! سپس میپرسه ماجرای سلیمو ازش پرسیدی؟ هاندان این ماجرارو ازش پنهان میکنه و میگه آره ولی زیر بار نمیره میگه اصلا نمیشناسمش! و از اونجا میره اندر با خودش میگه کاسه ای زیر نیم کاسه هست بالاخره رو میشه! مته تو اتاق دوعان تو شرکت میره و بهش خبر میده محمد پسری که بهش کمک کرده بود با مادرش اومده او ازش میخواد راهنماییشون کنه بیان داخل. دوعان با محمد درباره مدرسه حرف میزنه و محمد میگه همه چیز خوبه و دارم خوب درس میخونم. مادرش به دوعان یه پاپوش میده و میگه از محمد شنیدم که یه دختر دارین اینو واسش بافتم فقط در همین حد ازم برمیومد دوعان میگه خیلی واسم با ارزشه! جولیا به اصلان میگه الان هر اتفاقی بیوفته سلیم فکر میکنه کار هاندانه باید یه کیو پیدا کنیم که از نزدیکان بیمار باشه و یه پرونده دیگه باز کنه درباره بیمارستان اینجوری سلیم دیگه صبرش تموم میشه و خودش هاندان را از سر راه برمیداره اصلان میگه من آدمشو پیدا میکنم جولیا میگه کسی باید باشه که بتونه زود از کشور بره…..