ُ خلاصه داستان قسمت ۴۷۶ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۷۶ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل ششم این سریال پر طرفدار از ۵ بهمن در شبکه جم تیوی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعهای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای چون ادا اجه ، شوال سام و… این روزها از شبکه جم تی وی و جم تی وی پلاس در حال پخش است.
قسمت ۴۷۶ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)
ییلدیز پیش جانر و سادایی میره و میگه فهمیدین الان چی فهمیدم؟ این که توچه ۱۰٪ جاسوسه جولیاست جانر میگه که اینطور! تازه گذشته جالبی هم نداشته و به ییلدیز میگه که چجوری بوده ییلدیز جا میخوره و میگه به موقعش امیرو از دستش نجات میدم! تو ماشین جولیا به اصلان میگه توچه دیگه باید کنار بره دیگه واسم یه مهره سوخته ست کسی که دیگه به دردم نخوره کنار خودم نگهش نمیدارم! اصلان میگه امیدوارم منو اینجوری کنار نزاری جولیا میگه تو خودت میدونی که با بقیه واسه من فرق داری. کومرو ماجرای اومدن سلیم و درگیریش با باباشو به جانر میگه او عصبی میشه و شروع میکنه بد و بیراه گفتن به سلیم که کومرو جا میخوره و میگه این اولین باره که اینجوری میبینمت و ازش میخواد به خودش مسلط باشه. ییلدیز با اندر و هاندان به سینما میرن اونجا سر صندلی با چند نفر دعواشون میشه اما وقتی مسئول سالن میاد و بهشون میگه که اسپانسر هستش و زن یکی از ثروتمندانه هاندان و اندر کوتاه میان و با ییلدیز میرن ردیف عقب میشینن. جانر با عصبانیت میره بیمارستان اتاق کار سلیم و باهاش دعوا میکنه و میگه دفعه آخرت باشه با کومرو همچین رفتاری میکنی سری بعدی با من طرفی و مشتی تو صورتش میزنه و میره.
شب ییلدیز عکسی از پدر و مادرش از اسما میگیره و پیش دوعان میره و میگه اگه میخوای من لباس عروس مادرتو بپوشم باید تو هم کت و شلوار پدرمو بپوشی! دوعان میگه اگه نمیخوای بپوشی کافیه بگی احتیاجی به این کارها نیست سپس توافق میکنن که هیچ کدومشون اون لباسارو نپوشن. ییلدیز وقتی به خانه اش برمیگرده پیش توچه و امیر و بقیه میره که آیسل میاد و میگه مهموناتون اومد. او یکی از فوتبالیست هارو با زنش دعوت کرده تا با توچه روبرو بشن. اونجا آنها با دید توچه عصبی میشن و میگن که چطوری میخواسته از انها اخاذی کنه امیر عصبی میشه و با توچه بهم میزنه و از خونه بیرونش میکنن. فردای آن روز ییلدیز میخواد بره به کارش برسه که عطا دخترشو میاره پیش زینب تا او هم بره به کارش برسه. در نبودش زن سابق عطا اونجا میاد و میگه میخواد دخترشو ببینه اما ملیس با دیدن مادرش میترسه و پیش زینب میره. اون زن سعی میکنه به زور ملیس را ببره که زینب جلوشو میگیره و سادایی او را از خانه بیرون میکنه. کومرو به آرایشگاه میخواد بره. سلیم با اصلان او را تعقیب میکنن تا طبق نقشه جولیا تو یه فرصت مناسب کومرو را بدزدن و ببرن به کارخانه متروکه تا به زور ازش تست بگیرن تا ببینه سلیم پدر بچه کومروست یا نه.
آنها موفق میشن تا کومرو را با بیهوش کردن به کارخانه متروکه ببرن. بعد از چند ساعت هاندان و جانر نگران کومرو میشن. هاندان از دوعان میخواد بره پیشش و بهش ماجرای خواهر و برادر بودن سلیم و جولیارو میگه و این حدس را میزنه که کومرو را اونا دزدیده باشن دوعان با عصبانیت میره پیش جولیا و سراغ کومرو را میگیره. آنها باهم بحث میکنن اما جولیا زیر بار نمیره که از کومرو خبر داره. امیر از توچه میپرسه که هرچی میدونه بگه او میگه که حدس میزنم که برده باشنش به کارخانه متروکه که خارج از شهره امیر ازش میخواد سریعا آدرس اونجارو برای مته بفرسته. آنها به اونجا میرن که کومرو را میبینن که با سلیم داره دعوا میکنه. افراد دوعان با سلیم درگیر میشن و دوعان میخواد با کومرو از اونجا بیرون برن که سلیم تیر هوایی میزنه و ازشون میخواد تا سرجاشون وایسن. دوعان با سلیم درگیر میشه که کومرو میخواد جداشون کنه. این وسط اسلحه شلیک میشه و سه نفر با بهت همدیگرو میبینن!….