خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی حلقه + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی حلقه می باشید. این سریال ترکیه ای درام عاشقانه و اکشن در سال های ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ ساخته شده است. شرکت تولیدکننده سریال حلقه Es Film است و کارگردان آن زیبا و پلیسی ولکان کوچاترک می باشد. نویسندگان سریال نیز Aziz Tuna C و Selim Bener و Ali Demirel هستند. به نظر می رسد در این سریال شاهد درگیری شخصیت ها با موضوعاتی همچون پول، عشق، مرگ و قتل خواهیم بود. خلاصه اینکه، این سریال به نظر یک درام عاشقانه و جنایی جذاب با مضامین پیچیده اجتماعی به نظر می رسد.

قسمت ۴۷ سریال ترکی حلقه

قسمت ۴۷ سریال ترکی حلقه

جهانگیر شبانه به خانه حمیرا رفته که حمیرا با نگرانی میگه چیزی شده؟ جهانگیر بهش میگه شما خبر دارین؟ او میگه آره از نورتن شنیدم اونم وقتی داشتی صحبت میکردی شنیده بود، کان کجاست؟ جهانگیر آرومش میکنه و میگه پیداش میکنم دسته چاتایه داریم میگردیم دنبالش خیالتون راحتی توروخدا خوب باشین که اومد حال خودتونو ببینه. فردای آن روز جهانگیر پیش مژده تو رستوران اسکندر هستن که وقتی اسکندر میاد جهانگیر بهشون میگه که کان تیر خورده پیش چاتایه و واسشون تعریف میکنن. سپس از اسکندر میپرسه به نظرت کیو میبرن پیشش واسه درمان؟ اسکندر میگه پرسجو میکنم. کان به هوش اومده که چاتای بهش میگه بهت کمک کردم زنده ای الان کان کلافه میشه و میگه خوب چندبار میگی؟ چرا اصلا کمک کردی؟ چاتای ازش میپرسه کی بهت شلیک کرد؟ کان با یادآوری شلیک بهار بهش میگه پلیس بود. چاتای به جهانگیر زنگ میزنه و میگه که کان حالش خوبه و کان با جهانگیر حرف میزنه و میگه من خوبم دکترم هست چاتای هم پیشمه جهانگیر میگه منم از همین میترسم سپس چاتای قرار میشه بره رستوران تا حرف بزنن. یه نفر تو ظاهر دکتر پیش بی دماغ تو بیمارستان میره و اونو خفه میکنن. بهار خبرو به جمال میرسونه که او با کلافگی میگه دیگه کاری نمیشه کرد!

چاتای پیش مژده و جهانگیر تو رستوران میره که مژده اونارو تنها میزاره تا حرف بزنن. چاتای میگه در ازای پیدا کردن برادرم کانو میگیری تو قبلا پیداش کرده بودی و واسه همین ذهنتو پاک کرده بودن حالا با کمک به همدیگه دوباره پیداش میکنیم جهانگیر قبول میکنه و میگه شروع کنیم. کان آلتان را میبینه تو اتاقش که میگه مگه تو نمرده بودی؟ آلتان میگه زندگی پر از اتفاقات یهوییه و درباره اینکه چجوری تیر خورده باهم صحبت میکنن. جمال و گروهش به اتاق بی دماغ میرن که اونجا کشته شده و به بهار میگه از اینجا چیزی در نمیاد کار حلقه ست. جمال یهو حالش بد میشه که بهار میگه به دکتر خودشو نشون بده اما جمال میگه به کارشون ادامه بدن. یه فیلم از کسی که بی دماغو کشته پیدا شده که میفهمن خیاط نیست یه فرد جدیده. جهانگیر و چاتای با اوزجان به جایی میرن و چاتای سراغ سعدلله را میگیره. او وقتی جهانگیرو میبینه جا میخوره و میگه این دیوونه رو بگیرین و بهشون حمله میکنن که از پسشون برمیان. در آخر سعدلله فرار میکنه که جهانگیر گیرش میندازه.

چاتای بهش میگه چرا فرار میکنی؟ سعدلله میگه چون میزنین چاتای بهش میگه تو محافظ یه زن بودی اون چیشد؟ جهانگیر میگه نزاشتی باهاش حرف بزنم چرا؟ سعدلله میگه تو که باهاش حرف زدی! جهانگیر یادش میاد ولی نمیدونن چی گفته بهش. سعدلله آدرس خونه اون زنو بهشون میده. وقتی به اونجا میرن جهانگیر نقاشی که تو اتاقش هستو اونجا هم میبینه و رازشو نمیفهمه چیه. اسکندر به آدم زنگ میزنه و میگه آدرسی که میخواستینو پیدا کردم یه سر به اونجا بزنین. دکتر روانشناس نمرده و آلتان بالاسرشه و میگه چاتای میخواد چیزهایی که جهانگیر فراموش کرده دوباره به خاطر بیاره میشه؟ دکتر میگه با شوک الکتریکی یا دارو میشه ولی ریسکم داره. ادم و اوستا سراغ اون آدرس میرن و از حال کان میپرسن که میگه خوبه و ازش میخوان رفت اونارو هم ببره دکتر اول مخالفت میکنه اما بعدش ناچارا قبول میکنه. بهار تصویر قاتل بی دماغو درآورده و میگه قلبش روحه انگاری ۱۳ سال پیش مرده ولی نمرده الان این قاتل حلقه ست جمال میگه خوبه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حلقه + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا