خلاصه داستان قسمت ۴۸ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر
در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۸ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریالهای جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جادههای خطرناک پر از آزمونهای شور، اشتیاق، انتقام و قلدری میپردازد که یک شبه تغییر میکند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آکگول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال میباشند.
قسمت ۴۸ سریال ترکی یاقوت کبود
آتش و فرایه از یامان میپرسن که حالش چطوره؟ کجاش تیر خورده! انها متوجه میشن که به دستش تیر خورده و به داخل میرن که ببینن اوضاع چجوره. گلفم با وورال دعوا میکنه و میگه تو قاتلی! تو بچه منو کشتی! هرگز نمیبخشمت! همان موقع تک تیرانداز به وورال زنگ میزنه و خبر میده که آتش زنده ست و یامان هم زنده ست ولی زخمی شده. گلفم بهش میگه من اصلا نمیبخشمت به خاطر این زجری که بهم دادی وورال روی سرش اسلحه میزاره و میگه اتفاقا من تورو اصلا نمیبخشمت چون داشتی کاری میکردی که قاتل پسرم بشم! اگه به پای منم بیوفتی نمیبخشمت و همه چیزو تک تک ازت میگیرم! آتش یامان را به بیمارستان میبره که فرایه تو ماشین نشسته و بورا را بیرون ماشین میبینه که با عصبانیت میگه پس فطرت! تو باعث و بانی همه ی این اتفاقاتی! و از توی داشبورد ماشین اسلحه ای برمیداره و میره سمت خونه وورال. او پنهانی وارد خونه میشه و بالاسر بورا که خوابیده میره و به طرفش اسلحه میگیره و تمام تلاششو میکنه تا شلیک کنه که بورا اسلحه را منحرف میکنه. فرایه باهاش دعوا میکنه و میگه که تو بچه منو کشتی! باده با شنیدن صدا سریعا به اونجا میره که فرایه را میبینه داره گریه میکنه و میگه که تو بچه منو کشتی!
باده شوکه میشه و به بورا نگاه میکنه که او میگه نمیخواستم اینجوری بشه! باده باهاش دعوا میکنه و فرایه را تو بغلش میگیره که وورال به اونجا میاد و میگه چیشده؟ وقتی ماجرارو میفهمه رو به بورا میگه من کجا چه اشتباهی کردم که تو اینجوری شدی! بورا گریه میکنه و با ناراحتی میگه به خدا من کاری نکردم از قصد نبود نمیخواستم اونجوری بشه! وورال به آتش زنگ میزنه و بهش میگه که فرایه اینجاست آتش سریعا خودشو میرسونه و روی سر محافظ خانه اش اسلحه میگیره که وورال میگه چیزی نیست بزار کنار تا باهم درست صحبت کنیم سپس بهش میگه واسه کارهای بورا ناراحتم و بازم سرافکنده ام کرده بیا آتش بسو اعلام کنیم آتش میگه باشه ولی خود بورا چی؟ میتونی کنترلش کنی؟ سپس بعد از کمی حرف زدن از اونجا با فرایه میره. آنها میرن به بیمارستان تا یامان را مرخص کنن که دکتر میگه تا فردا بمونه. فردا صبح سه تایی باهم میرن به عمارت که گلفم با دیدن پسرهاش خوشحال میشه و وقتی چشمش به فرایه میوفته میگه تو چجوری روت شد بیای اینجا؟ از خونه من گمشو بیرون! اما یامان میگه چیزهایی هست که نمیدونی به موقعش میفهمی آروم باش اما در آخر فرایه ناراحت میشه و میره که یامان دنبالش میره…