خلاصه داستان قسمت ۴ سریال ترکی حلقه + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۴ سریال ترکی حلقه می باشید. این سریال ترکیه ای درام عاشقانه و اکشن در سال های ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ ساخته شده است. شرکت تولیدکننده سریال حلقه Es Film است و کارگردان آن زیبا و پلیسی ولکان کوچاترک می باشد. نویسندگان سریال نیز Aziz Tuna C و Selim Bener و Ali Demirel هستند. به نظر می رسد در این سریال شاهد درگیری شخصیت ها با موضوعاتی همچون پول، عشق، مرگ و قتل خواهیم بود. خلاصه اینکه، این سریال به نظر یک درام عاشقانه و جنایی جذاب با مضامین پیچیده اجتماعی به نظر می رسد.

قسمت ۴ سریال ترکی حلقه
قسمت ۴ سریال ترکی حلقه

قسمت ۴ سریال ترکی حلقه

جهانگیر سر قرار با نامزدش میره. نامزدش ازش گلگی میکنه که رفتارش باهاش عوض شده. جهانگیر میگه یعنی چی؟ او میگه قبلا باهم می خندیدیم حرف میزدیم خوش بودیم ولی الان اصلا وقت واسه من نداری! از وقتی از خارج برگشتی اینجوری شدی! دیگه حال خوبی نداریم! ایرم ازش میخواد تا درست کنن همه چیزو و رابطه شونو اینجوری ادامه ندن و بعد از کمی حرف زدن از اونجا میره. ادم گولای بهش خبر رفتن ایرم را میده او سریعا به جهانگیر زنگ میزنه و سعی میکنه آرمش کنه و میگه میدونستم اینجوری میشه ولی تو ناراحت نباش همه چیز درست میشه. کان به یک تعمیرگاه ماشین میره صاحب اونجا با دیدنش لبخند میزنه و میگه زودبرگشتی! و میره یه صندوقچه میاره و میگه اینم امانتیت. کان ازش میپرسه کی ماشینمو برد؟ او واسش تعریف میکنه و میگه تعقیبش کردم اسمش کارامفیله و یه برگه میده و میگه اینم آدرسشه از اون بچه زرنگاست که برای خارجیا خونه کرایه میکنه. کان میگه دیگه وقتش رسیده که بفهمم کی اون کارو باهام کرد! بهار که کان را تعقیب میکرده با رفتن کان از در پشتی تعمیرگاه گمش میکنه. جهانگیر به گاراژ میره. بعد از کمی حرف زدن با آدام، اسکندر بهش زنگ میزنه و میگه پولی که قطریا قرار بود بهم بدن را واسم میاری نامزدتو میبری.

او واسه جهانگیر آدرسی میفرسته که جهانگیر با دیدن اون لوکیشن میگه اینجا چرا؟ آدام میگه کجاست جهانگیر میگه جایی که ارن کارابولوت کشته شده و تعجب میکنه و تو فکر میره. کان به بهونه اینکه میخواد خونه بگیره پیش کارامفیل میره اما بعد از کمی حرف زدن باهاش درباره خونه خودشو معرفی میکنه و با گرفتن اسلحه به سمتش تهدید میکنه و میگه ماشینم کجاست؟ او اول انکار میکنه سپس بهش میگه که کسی که واسم خوبی کرده بود ازم خواست برم یه ماشینشو بردارم فقط سپس بعد از کمی حرف زدن کان را میبره پیش ماشینش که او میبینه قراضه شده. او تشک ماشینو میبینه و میفهمه پولاشو برداشتن و عصبی میشه. بهار اونجا میره و میگه چیکار میکنی؟ کان میگه دنبال ماشینم بودم سپس از اونجا میرن. کان به گاراژ میره و میگه باید جهانگیر را ببینم آدام میگه نمیشه الان انها باهم دعواشون میشه که جهانگیر میره اونجا میگه چخبره؟ کان خودشو معرفی میکنه که جهانگیر جا میخوره. او به کان میگه از اسلحه سر درمیاری؟ کان تایید میکنه آدام حرص میخوره و میگه چجوری به کسی که ۵ دقیقه هم نیست میشناسیش همچین کاری میدی؟ کان میگه چیکار باید بکنیم؟ جهانگیر میگه اسکندر دشمنمون نامزدمو دزدیده میریم پس بگیریم.

کان تایید میکنه و میگه هستم آدام با کلافگی نگاهشون میکنه. جهانگیر کتش را درمیاره و به کان میگه بپوشه و خودش کاپشن کان را میپوشه. آنها باهمدیگه به لوکیشن میرن. بهار به جمال فرمانده اش زنگ میزنه و میپرسه تعقیبش کنم؟ او میگه نه به احتمال زیاد خودشون الان کان را زیر نظر دارن و تعقیبش میکنن نمیخواد. آنها وقتی به پارکینگ میرسن، جهانگیر ازش میپرسه تو اینجا اومدی تا حالا؟ اینجارو میشناسی؟ کان میگه نه اصلا نیومدم. آنها به همان لوکیشن داده شده میرن و جهانگیر متوجه میشه که تمام صحنه های همان فیلمی که واسش فرستادن را بازسازی کردن. بعد از پس گرفتن ایرم جهانگیر یهو از حال میره و آنها میترسن. آدام و ادم هاش به اونجا میان و با دیدن جهانگیر حسابی میترسه و میگه کجا میری بدون من داداش؟ سریعا به بیمارستان میرن که اونجا دکتر بهشون میگه از بی خوابی و ضعفه. جهانگیر کابوسی میبینه و به هوش میاد….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حلقه + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا