خلاصه داستان قسمت ۵۲ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۵۲ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.
قسمت ۵۲ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
دنیز وارد دفتر حقوقی میشه که صنم مونده چیکار کنه تا چولپان چیزی نگه واسه همین سعی میکنه دنیز را پنهان کنه و هرجایی که چولپان را میبینه از اونجا میبرتش یه جای دیگه. دو نفر از کارکنان دفتر حقوقی در حال غیبت کردن درباره آزرا و اتفاقاتی که روز گذشته افتاده بود حرف میزنن و تا آزرا و ییلدریم را میبینند ساکت میشن. آنها مدام تو آسانسور پچ پچ میکنن که آزرا بهشون میگه اگه چیز خنده داری هست به ما هم بگین باهم بخندیم سپس باهاشون خیلی جدی برخورد میکنه و بهشون میگه میدونین موضوع چیه؟ عشق! سپس دست ییلدریم را میگیره و بهشون میگه بحث جدید واسه غیبت داشته باشین ییلدریم بهش لبخند میزنه و باهمدیگه وارد موسسه حقوقی میشن. صنم برای فرار کردن از دست چولپان دنیز را به اتاق جلسه میبره. وقتی وارد میشه بورا بهش میگه چخبره؟ اینجا جلسه هستشا! صنم و بورا باهمدیگه کل کل میکنن و در آخر صنم با دنیز از اونجا بیرون میرن. ییلدریم و آزرا دست تو دست وارد شرکت میشن و همگی از دیدن اونا شوکه میشن. چولپان با دیدن آنها اونم دست تو دست شوکه شده و با عصبانیت به طرفشون میره و آنها را از هم جدا میکنه، آزرا میگه چیکار میکنی مامان؟ این کارها واسه چیه؟ چولپان با عصبانیت میگه خودت خوب میدونی واسه چیه! میدونین دارین چیکار میکنین؟ الان وقتشه؟ به این سرعت؟ آزرا میگه من بچه نیستم مامان میدونم باید چیکار کنم چیکار نکنم! چولپان میگه چرا بچه ای اگه نبودی این کارو نمیکردی! الان با این کارت نشون میدی همه حرف های سرگن درست بوده! آزرا بعد از کمی بحث کردن میگه من امروز یه دادگاه مهم دارم نمیخوام ذهنم بهم بریزه و همان موقع که برقی اومد باهم به طرف اتاقش میرن تا حرف بزنن. صنم و دنیز به کافه گونش میرن تا نقشه ای که واسه آشتی کردن پدر و مادر یالین کشیده را بهشون بگه.
گونش با دیدن دنیز عصبی شده و صنم را گوشه ای کشیده و میپرسه این اینجا چیکار میکنه؟ سپس ازش میخواد تا از اونجا بفرستتش بره اما صنم میگه اگه اون بره منم پدر و مادر یالینو باهم آشتی نمیدم! گونش مجبور میشه قبول کنه. سپس پدر یالین از راه میرسه و آنها ماجرارو برایش تعریف میکنن که باید چیکار کنه تا تو دل زنش دوباره جا باز کنه. برقی تو اتاق آزرا یکدفعه میگه وای خدا دیدی چیشده؟ شوکی را یادم رفت بیارمش اینجا! سپس همون موقع بورا وارد اتاق میشه و با آزرا بحث میکنه که کلا برقی از یاد میره و اون از شرکت بیرون میزنه تا بره دنبال شوکی. آزرا و آرمان خان کل شرکت را میگردن اما میبینن نیست آزرا با استرس میگه اگه برقی به موقع نرسه دادگاه دیگه هیچ شانسی نداریم! ییلدریم میگه خیالت راحت باشه عشقم من میرم محل زندگیش و پیداش میکنم شما برین دادگاه چولپان و آرمان با شنیدن این کلمه عشقم شوکه میشن و آزرا با لبخند به اتاقش میره. آزرا و چولپان و آرمان در حال رفتن به سمت دادگاه هستن که به آزرا از مدرسه مرجان زنگ میزنن و میگن دخترتون مرجان از تو مدرسه فرار کرده رفته آزرا حسابی میترسه و میگه چی؟ سپس بعد از قطع تماس میگه مرجان فرار کرده از مدرسه من باید برم دنبالش چولپانم میگه منم میام و به آرمان میگه تو برو دادگاه. تو مسیر آزرا مدام خودشو سرزنش میکنه که نباید اصلا امروز میزاشتم بره مدرسه سپس حدس میزنن که کجاها میتونه رفته باشه آزرا یاد عکسی میوفت که دیشب تو دستش بود سپس به چولپان میگه یه جارو میدونم امیدوارم همونجا باشه! آرمان به دادگاه رسیده و به ییلدریم زنگ میزنه و میگه چیشد؟ ییلدریم میگه تو محله ام شما یخورده لفتش بدین تا خودمو برسونم.
چولپان و آزرا به همان پارکی میرن که تو اون عکس مرجان با پدر و مادرش رفته بود سپس با دیدن مرجان روی همان تاپ حسابی خوشحال میشن و آزرا بغلش میکنه و میگه هنوز نمیخوای باهام حرف بزنی؟ باشه من باهات حرف میزنم و از خاطرات گذشته اش بهش میگهزمانی که پدرش ترکش کرده بود و مادرشو مقصر میدونست اما با بزرگ شدنش فهمید که نه مادرش تقصیری نداشته مقصر خود بابام بوده مرجان اشک های مادرشو پاک میکنه و می بوستش سپس همدیگرو بغل میکنن که آرمان با چولپان تماس میگیره و میگه دادگاه میخواد شروع بشه کجایین؟ چولپان میگه تو راهیم داریم میایم. برقی با شوکی و ییلدریم کنار خیابان موندن چون برقی راضی نمیشه سوار ماشین به رنگ مشکلی بشه ییلدریم باهاش حرف میزنه و تمام تلاششو میکنه که سوار بشه و بهش میگه ببین اگه سوار نشی به دادگاه نمیرسیم و حضانت اجه را برای همیشه از دست میدی! برقی میگه نه برعکس اگه سوار ماشین بشم هیچوقت بهش نمیرسم! ییلدریم چاره ای پیدا نمیکنه جز اینکه کرواتشو دربیاره و رو چشم برقی سپس با تمام سرعت به طرف دادگاه میره. آقا آکیف طبق نقشه ای که صنم کشیده پیش زنش میره تا ازش دلجویی کنه یه نفر که نقش خلافکار را باید داشته باشه وارد بازی میشه و آکیف حسابی به زنش توجه میکنه و در آخر همدیگرو در آغوش میگیرن و میبخشن. دادگاه برقی و دفنه شروع میشه که همان موقع ییلدریم و برقی و شوکی به اونجا میرسن و وارد دادگاه میشن. قاضی میپرسه که وکیلتون کجاست؟ ییلدریم میگه یه کار خانوادگی پیش اومده سریعا رفت الان میاد. آزرا وارد دادگاه میشه که موقع نشستنش چشمش به سرگن می افتد و حسابی شوکه و پریشانه…..
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس