خلاصه داستان قسمت ۵۴ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس
شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۵۴ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست در این مطلب از سایت جدولیاب می باشید. تا آخر این مطلب همراه ما باشید. این مجموعه به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و اینجی بالابانوغلو آهیسکا (İnci Balabanoğlu Ahıska) و به نویسندگی تونا کیگی و گولبیکه اوته ساخته شده است. بازیگرانی که در این سریال ترکی نقش آفرینی کردن عبارتنداز؛Hakan Yılmaz, Selen Soyder, Eylül Tumbar, Enes Koçak, Berat Yenilmez, Sema Çeyrekbasi, Yigit Kagan Yazici, Yonca Sahinbas, Serhan Onat, Yigit Kalkavan, Hivda Zizan Alp, Çagla Boz, Sait Genay.
قسمت ۵۴ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست
بعد از مراسم عروسی وقتی نورالدین و صنم به خانه میرن نورالدین بهش میگه اینجوری نمیشه باید تو بغلم من وارد این خونه بشی! سپس وقتی میخواست صنم را بلند کنه کمرش میگیره و صنم از اسما و بیگه کمک میگیره تا او را به سالن ببرند. اسما به کمر نورالدین شل کننده عضلات میزنه که او بهش حساسیت داره و باعث میشه نورالدین تو صحبت کردنش دچار مشکل بشه و شروع کنه به چرت و پرت گفتن او مدام از اسما ایراد میگیره و مسخرهاش میکنه سپس به صنم میگه تو خوبی؟ صنم تایید میکنه و میگه من خوبم تو چه جوری؟ بهتری؟ نورالدین میگه مطمئنی خوبی با این وزن؟ صنم میگه وضعم مگه چشه؟ منظورت اینه که چاق شدم؟ نورالدین میگه نه ولی در شرفشی وگرنه باید تو رو با یه انگشت بلند میکردم نه اینکه کمرم داغون بشه او شروع میکنه به آنها تیکه انداختن. الیزه در خانه به سرکان میگه بهتر نبود تا درست شدن اوضاع از کار بیرون نمیاومدی؟ سرکان میگه اینجوری نمیشد برای مستقل شدنمون باید صفر تا صد خودمون انجام بدیم سپس از آلیزه میخواد تا بدون هیچ کلک و پنهان کاری زندگی مشترکشان را شروع کنند و برای رسیدن به اون زندگی ایده آلشون یکسری سختیها را به جون بخرند آلیزه قبول میکنه.
فردای آن روز سرکان وقتی میبینه آلیزه میز صبحانه مفصلی چیده ازش میخواد دیگه اونجوری میز نچینه و خرید نکنه آلیزه میگه با این اوصاف پس ناخنمو ماساژ و خرید لباسام چی میشه؟ سرکان میگه باید به این زندگی عادت کنی و بدونی که یه لباسو میشه چند بار هم پوشید دلیل نداره سریع بزاریش کنار و یکی دیگه بخری الیزه کمی غر میزنه و میگه اینجوری خیلی سخت میشه ولی باشه ناخنامو خودم کوتاه میکنم سرکان میگه برای شروع بد نیست. دوستهای الیزه در هتل نشستن و دنیز درباره آلپ حرف میزنه که داره اون روی مردسالار بودنشو نشون میده دیگه پروندهاش برای من بسته شده آلپ اینارو میشنوه و خودشو سرزنش میکنه که چرا به حرف بهاءالدین گوش دادم و طبق گفته اون رفتم جلو!
نورالدین سر میز صبحانه پیش صنم و اسما میره که میبینه آنها هنوز ازش دلخورن نورالدین میگه شما هنوز برای موضوع دیشب ناراحتین؟ سپس سعی میکنه از دلش در بیاره سرکان موقع رفتن به دنبال کار پولی به الیزه میده و میگه اینم بودجه آشپزخونه آلیزه با دیدن پول فکر میکنه که منظورش برای یک روزه سپس خوشحال میشه و به خرید میره چون شب خانوادههاشونو شام دعوت کردن. الیزه پشت ویترین یه کفش میبینه که حسابی چشمش او را میگیره اما متوجه میشه با پولهایی که سرکان داده نمیتونه اونو بخره همان موقع اساماس واریزی از طرف پدرش میاد که آلیزه اول میخواد بره خرید کنه اما به یاد میاره حرف سرکان را و پولو برای پدرش برمیگردونه و میگه دیگه همچین کاری نکن ما تصمیممونو گرفتیم رو پای خودمون وایسیم سپس آنها را برای شام دعوت میکنه و قطع میکنه. سراپ و اسما مغازه شیرینی فروششونو راه انداختند و آنها درباره اسم کیک روزشون که اسم خودشونو روش گذاشته بحث میکنند که تورکان میاد و اسم شیرینیهاشونو دوست نداره خودش دست به کار میشه…..