خلاصه داستان قسمت ۵۸ سریال ترکی حلقه + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۵۸ سریال ترکی حلقه می باشید. این سریال ترکیه ای درام عاشقانه و اکشن در سال های ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ ساخته شده است. شرکت تولیدکننده سریال حلقه Es Film است و کارگردان آن زیبا و پلیسی ولکان کوچاترک می باشد. نویسندگان سریال نیز Aziz Tuna C و Selim Bener و Ali Demirel هستند. به نظر می رسد در این سریال شاهد درگیری شخصیت ها با موضوعاتی همچون پول، عشق، مرگ و قتل خواهیم بود. خلاصه اینکه، این سریال به نظر یک درام عاشقانه و جنایی جذاب با مضامین پیچیده اجتماعی به نظر می رسد.

قسمت ۵۸ سریال ترکی حلقه
قسمت ۵۸ سریال ترکی حلقه

قسمت ۵۸ سریال ترکی حلقه

آدم به جهانگیر خبر میده چاتای را داره تعقیب میکنه جهانگیر میگه تو ادامه بده تا برسم کان میپرسه کجا میری؟ جهانگیر میگه دنبال چاتای کان میگه معامله رو وکیل هارچ قبول کرده منم میرم اونجا سپس بهم میگن مراقب خودشون باشن. اسکندر پنهانی به اتاق کارش رفته تا چیزهای با ارزششو که میخواد برداره و به خودش میگه آخ اسکندر چی فکر میکردی چی شد! مژده پیشش میره و میکه اینجا چیکار میکنی؟ و سرزنشش میکنه که چرا اومده اونجا و بهش میگه پاسپورت ها آماده شده به زودی میریم ولی نباید جایی بری کسی ببینتت چی؟ اسکندر میگه یه کار مهم دارم باید برم زود برمیگردم مژده حرص میخوره. چاتای و اوزجان به سالن غذاخوری میرن که با دیدن مژده از اسکندر حرف میزنه و میگه چقدر جاش اینجا خالیه! و کمی حرف میزنه درباره اسکندر که در آخر مژده میگه چی میخوای چاتای؟ سپس بهش میگه میخواد تو کشتن جهانگیر کمکش کنه و بعد از کمی حرف ردن از اونجا میره. بهار به جمال خبر میده که روحو به اتاق عمل منتقل کردنو ازش میخواد بره خونه استراحت کنه اما جمال میگه کار دارم انجام بدم بعد میرم. جمال پیش حمیرا رفته و او میگه احساس میکنن وکیل هارچ تو مرگ فرماندتون نقش داره چون کلا آدم خونسردیه ولی وقتی درباره این موضوع حرف میشه کلا استرس میگیره!

حمیرا شماره وکیلو میده بهش و اونا از طریق سیگنال خط لوکیشنشو گیر میارن. آدم متوجه میشه چاتای اونو سرکار گذاشته و تو ماشینی که تعقیب میکرده نیست و به جهانگیر خبر میده که جهانگیر کلافه میشه. اسکندر پیش حمیرا رفته و حمیرا میگه واسه چی اومدی؟ او میگه واسه خداحافظی دارم میرم سپس کمی با حمیرا حرف میزنه درباره گذشته سپس جعبه ای جلوش میزاره از ارن کارابولوت و حمیرا با دیدنش به اسکندر میگه گم شو از خونه ام برو بیرون. اسکندر پیش مژده میره و میخوان برن که وقتی از ویلا بیرون میان با چاتای روبرو میشن چاتای دست میزنه و میخنده سپس اسکندر را با خودش میبره و میگه که میخوام ببرم و نشون بدم که جهانگیر کارشو انجام نداده مژده عصبی و کلافه میشه. کان و وکیل رفتن سر قرار و وکیل هارچ میخواد اثر انگشت آلتیمور را بده بهش که بره تو اتاق اصرار که صدایی میشنون و خودشونو جمع و جور میکنن جمال داد میزنه و میگه پلیس تسلیم بشین! کان وکیلو میفرسته بره و خودش با کلافگی میگه منم کان شلیک نکن.

سپس باهاشون دعوا میکنه که چرا اومدن اونجا! اونجا چیکار دارن! جمال میگه تو اینجا چیکار داری؟ کان دعوا میکنه که مدام کارهای منو خراب میکنین داشتم وکیل هارچو گیر مینداختم! اثر انگشت آلتیمور آورده بودت تا برم اتاق اصرار حلقه! داشت همه چیز خوب پیش میرفت که اومدین گند زدین! اونا باهم بحث و دعوا میکنن که جهانگیر به اونجا اومده و تمام حرف های اونارو میشنوه. کان وقتی از اونجا بیرون میزنه جهانگیر با ماشین جلوشو میگیره و به طرفش اسلحه میگیره و میگه که همه چیزو شنیده! سپس میگه دیگه نمیخوام ببینمت و با ناراحتی و چشمان اشکی از اونجا میره. وکیل هارچ با دیدن اسکندر شوکه شده و میگه این زنده بوده؟….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حلقه + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا