خلاصه داستان قسمت ۵۸ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر
در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۸ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریالهای جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جادههای خطرناک پر از آزمونهای شور، اشتیاق، انتقام و قلدری میپردازد که یک شبه تغییر میکند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آکگول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال میباشند.
قسمت ۵۸ سریال ترکی یاقوت کبود
یامان درباره حرف های بورا به فرایه میگه که او ازش میخواد اونارو ول کنه مهم خودمونیم مراقب خودت باش. وقتی فرایه از کلانتری بیرون میاد آتش بهش میگه چیشده؟ چرا رفتی پیش خانواده ات دوباره؟ فرایه ماجرارو تعریف میکنه از اومدن جمیله و آلینا تو آپارتمانش و بردن آبروش و بیرون شدنشان از ساختمان آتش بهش میگه نگران نباش این مشکل حل بشه به اینم رسیدگی میکنیم. فرایه وقتی به خانه برمیگرده چتین دعواش میکنه و میگه کجا بودی؟ فرایه میگه تو هرکاری کنی دست و پامو هم زنجیر ببندی وقتی بحث یامان وسط باشه من یه راهی پیدا میکنم و میرم! چتین میندازتش تو اتاقش و درو میبنده. فردای آن روز آتش و گونش به کلانتری میرن تا یامان را آزاد کنن فرایه حاضر شده تا بره پیش یامان که میبینه در قفله او هرچی در میزنه و آنها را صدا میرنه کسی درو باز نمیکنه که فرایه کلافه میشه. شرمین به اونجا میره و میگه چخبره؟ چقدر سر و صدا اینجاست! همان موقع گلفم از حمام بیرون اومده که با دیدن شرمین جا میخوره. شرمین با دیدنش میگه ببین کی اینجاست؟! اصلی ترین مهره اینجا قایم شده! فرایه تو اتاقشه که یامان بهش زنگ میزنه و میگه نگران نباش من آزاد شدم فرایه خوشحال میشه و میگه که تو بد مخمصه ای گیر کرده و نمیتونه بیاد بیرون.
نسرین به فرایه میگه آروم باش میخوام درو باز کنم صبحانه بهت بدم. فرایه تا در باز میشه هلش میده اونور و از خونه فرار میکنه. وورال با افرادش دعوا میکنه و میگه این چه زندگیه آخه؟ چجوری جرأت کردن به پسر من صدمه بزنن؟! شانس بیارن اتفاقی واسش نیوفتاده باشه! بشیر به جمیله پیام میده و باهاش برار میزاره. بشیر سر قرار به جمیله میگه یه موقعیت جور شد خواستم بورا را بکشم اما زنده مونده و الان تو بیمارستانه! جمیله میترسه و میگه اون نباید به هوش بیاد دهن باز کنه بدبخت میشیم! بشیر میگه خیالت راحت ولی تو اول بهم بگو ملکه من میشی که حکومت خودمونو بعد از وورال شروع کنیم؟ جمیله میگه تو اول دهن بورارو ببند و میره. یامان و اوکان به بیمارستان رفتن و دنبال راهی هستن تا یامان به داخل بالا سر بورا بره فرایه که اینو فهمیده از یامان به آتش زنگ میزنه و میگه که بره جلوی یامان را بگیره آتش به اونجا میره و اوکان میگه اون برادرته تو راحت میتونی بری تو آتش باهاش بحث میکنه و میگه چقدر راحت میگی برادرته! پس برادر شماها نیستم نه؟ و ناراحت میشه از دستشون….