خلاصه داستان قسمت ۶۰ سریال ترکی بچه

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۰ سریال ترکی بچه را مطالعه می کنید. سریال بچه (Çocuk) به کارگردان سرکان بیرینجی محصول سال ۲۰۲۰ ترکیه می باشد. این سریال در ۱۸ قسمت ۱۲۰ دقیقه ای به سفارش تلویزیونی دولتی Star ساخته شده که با استقبال زیادی از تماشاگران این شبکه مواجه شده است.

قسمت ۶۰ سریال ترکی بچه
قسمت ۶۰ سریال ترکی بچه

خلاصه داستان سریال بچه

یک مادر بنام آکچا (مروه چاعیران) که خود دختر یک زن فاحشه می باشد به دلیل اینکه برای پسرش زندگی خوبی فراهم کند ، از مادر بودنش دست می کشد او پسرش را به شعله (جیدا آتش) که عروس یک خانواده ثروتمند می باشد می دهد و او به آکچا قول می دهد برای پسر یک عمر مادری کند و نام بچه را افه می گذارد. در حالی شعله این بچه را مثل فرزند خود بزرگ کرده و در حقش مادری می کند اما با بدنیا آمدن فرزند خود همه چیز عوض می شود. در نهایت مادر شوهر او ، آسیه (نازال کسال) نیز رازی دارد که اگر افشا شود زندگی همه زیر رو می شود

خلاصه داستان قسمت ۶۰ سریال ترکی بچه

در تعمیرگاه، ماشینی تصادفی برای تعمیر می آورند. دوستان حسن تعمیر ماشین در زمان محدود را محال میدانند، اما حسن قبول میکند که تا شب ماشین را تعمیر کند. او از نا امیدی دوستانش عصبی شده و خودش تنهایی دست به کار می شود. امینه و زینب هنگام برگشت از بازار، با آقا شاهین، یکی از دوستان امینه رو به رو می شوند. شاهین آنها را سوار ماشین میکند و به خانه می رساند. او که از زینب خوشش آمده، با امینه درباره او صحبت میکند.امینه با خوشحالی داخل خانه می آید و در مورد پولدار بودن شاهین با زینب حرف می زند و می‌گوید که از زینب خوشش آمده. زینب بخاطر پولدار بودن شاهین، کمی وسوسه می شود. امینه شاهین را برای شام به خانه دعوت میکند تا آنها بیشتر با هم آشنا شوند. او مدام عکسهای شبکه اجتماعی شاهین را به زینب نشان میدهد تا پولدار بودن او را نشان دهد. آسیه به تعمیرگاه حسن می رود تا با او صحبت کند. حسن که بخاطر بیرون شدن از خانه آسیه از او عصبانی است، به او میگوید که تا به حال از همه جا رانده شده و حالا نیز مادرش او را از خانه بیرون کرده است. او اجازه توضیح به آسیه نمی‌دهد و با او بحث میکند و از او میخواهد که برود. آسیه با ناراحتی، به ناچار تعمیرگاه را ترک می‌کند. شب سر میز شام، رضا به شعله به عنوان هدیه ازدواج با علی کمال، یک گردنبند هدیه می دهد.

شعله خوشحال شده و میخواهد گردنبند را به گردنش بیاویزد. آسیه گردنبند را از نزدیک می بیند و به شدت عصبی می شود. رضا به عمد، با نگاهش آسیه را تعقیب میکند تا تهدید و اذیتش را به او برساند. حسن تا شب روی ماشین تصادفی به تنهایی کار میکند و موفق به تعمیر آن می شود. او از اینکه به هدفش رسیده و در نهایت میخواهد که بخاطر افه پیشرفت کند، خوشحال است. آکچا از شعله میخواهد که آن گردنبند را مقابل او نیندازد. او تعریف میکند که آن گردنبند، هدیه علی به او بوده و حالا رضا به قصد، میخواهد او را اذیت کند. شعله آسیه را درک کرده‌ و قبول میکند. آکچا پیش آسیه می رود و در مورد رضا اظهار نگرانی میکند و میگوید که میترسد رضا، حسن را بکشد. آسیه وقتی می فهمد که رضا خبر دارد که آکچا در مورد قتل علی میداند، عصبانی می شود. او به آکچا می‌گوید که نمیخواهد پسرانش با هم مشکل پیدا کنند و از او متنفر شوند. آکچا بخاطر اولویت بودن علی کمال و مراد نسبت به حسن، با آسیه بحث میکند. صبح، آکچا به همراه سینی صبحانه به اتاق افه می رود و برای او کارتون پخش میکند. افه از این قضیه خوشحال است. آکچا با ناراحتی از اتاق افه بیرون می‌آید. او قصد دارد خانه را ترک کند و نمی‌تواند از افه خداحافظی کند.

آسیه متوجه می شود که شعله، گردنبند یادگاری علی را در کشوی او گذاشته است. او با یادآوری علی، بخاطر سرنوشتش عصبانی شده و مستقیم به اتاق پدرش می رود و او را بخاطر تمام بدبختی هایش دعوا میکند و قصد دارد او را خفه کند.  شعله برای پیاده روی بیرون رفته است. رضا او را می‌بینید و همراهی اش میکند. او به عمد پیش شعله، پشت سر آسیه صحبت میکند و او را نسبت به آسیه پر میکند. امینه و زینب در خانه مشغول تمیزکاری برای آمدن مهمان هستند. کمی بعد، آکچا به آنجا می آید و با ناراحتی، بدون اینکه چیزی در مورد رفتنش بگوید، غیر مستقیم با امینه خداحافظی میکند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا