خلاصه داستان قسمت ۶۱ سریال ترکی حلقه + تصویر (قسمت آخر)

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۶۱ سریال ترکی حلقه می باشید. این سریال ترکیه ای درام عاشقانه و اکشن در سال های ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ ساخته شده است. شرکت تولیدکننده سریال حلقه Es Film است و کارگردان آن زیبا و پلیسی ولکان کوچاترک می باشد. نویسندگان سریال نیز Aziz Tuna C و Selim Bener و Ali Demirel هستند. به نظر می رسد در این سریال شاهد درگیری شخصیت ها با موضوعاتی همچون پول، عشق، مرگ و قتل خواهیم بود. خلاصه اینکه، این سریال به نظر یک درام عاشقانه و جنایی جذاب با مضامین پیچیده اجتماعی به نظر می رسد.

قسمت ۶۱ سریال ترکی حلقه
قسمت ۶۱ سریال ترکی حلقه

قسمت ۶۱ سریال ترکی حلقه

جهانگیر موقع رفتن مژده پیشش میره و بهش میگه که من از موضوع بابام خبر نداشتم جهانگیر میگه اون ماجرا با ماجرای ما فرق داره ربطی بهم ندارن سپس بهش میگه بزار این وضعیت تموم بشه دیگه باید شام دعوتت کنم و میخواد ببوستش که اسکندر مژده را صداش میزنه که جهانگیر میخنده و میگه آخ اسکندر! آدم ازشون میخواد تا باهاشون بره اما جهانگیر میگه تو اینجا باشی خیال ما راحتتره و میرن. از طرفی بهار که شماره آلتیمور را به مامورها داده بود ردشو میزنن و میگن که داره به طرف کجا میره و جمال به بهار میگه تو همینجا باش و با بقیه میره سمت لوکیشن. جهانگیر و کان به محل میرسن و کان میگه قبلش حرف بزنیم و تمام ماجرارو برایش میگه که برای چی نفوذی شد و بهش میگه ولی تورو وقتی شناختمت دیدم همه شون بد نیستن و من تورو داداش خودم میدونستم و بعد از حرفاش جهانگیر میگه من دیگه باورت نمیکنم و راه میوفتن. آنها وقتی وارد ساختمان میشن با نگهبان ها درگیر میشن. چاتای به اونجا رفته و با دیدن ماشین آنها اسلحه اش را برمیداره و به داخل میره و رد پا را دنبال میکنه.

یکی از نگهبان ها به بقیه خبر میده تا به اون طبقه بیان و میخواد بهشون شلیک کنه که چاتای اونو میکشه و میگه اگه داداش چاتایت نبود الان مرده بودی اونا جا میخورن و میگن تو اینجا چیکار میکنی؟ و به داخل میرن که چاتای میگه وکیل هارچ گفت آدرسو بهم داد جهانگیر میگه وایسا ببینم اونم به ما گفت! و متوجه میشن که وکیل هارچ میخواسته سه تاشونو اونجا گیر بندازه که بمیرن کان و جهانگیر استرس میگیرن و میگن میرن سراغ خانواده هامون! و سعی میکنن درو باز کنن که نمیشه و اونجا آنتن هم نمیده. اسکندر خاطره ای از خودش و ایلهان تو بچگی تعریف میکنه و از آنجایی که اصلا خبر ندارن از چیزی حسابی میخندن و خوش میگذرونن. آلتیمور با آدم هاش به خانه جنگلی میرن و میخوان وارد خانه بشن وقتی آدم ظرف سالاد تو دستشه یهو تیر میخوره و همه رو زمین میخوابن. آنها باهم درگیر میشن که بختیار و اوستا تیر میخورن و اسکندر و ایلهان هم خشابشون خالی میشه. آلتیمور میگه بسه دیگه تسلیم بشین. آلتیمور و آدم هاش به داخل میرن که وکیل هارچ هم کنارش میره و همه جا میخورن که وکیل میگه مجبور شدم. آلتیمور با تبلتی که تو دستشه به صورت زنده صحبت میکنه و تصویرش رو پرده ی سفید تو اتاقی که کان و جهانگیر و چاتای گیر کردن می افته.

آلتیمور با اون حرف میزنه از راه دور و بهشون میگه که یه ضربه بزنم تو اون اتاق سم پخش میشه حمیرا میخواد بهش شلیک کنه که یکی از آدم هاش خودشو جلوش میندازه و آلتیمور به حمیرا شلیک میکنه کان شوکه میشه و رو زمین میوفته که جهانگیر چون میبینه دارن میمیرن بهش میگه که دروغ گفتم باورت ندارم منم مثل داداشم دوست دارم آنها حالشون بد میشه که کان شروع میکنه به گشتن و پشت قفسه ها یه جای کلیدی پیدا میکنه و یاد اهرمی میوفته که مادرش بهش داده بود و گفته بود که اونجا بری به کارت میاد او با قرار دادن کلید اونجا در جدیدی باز میشه که کان و جهانگیر رو به دوربین میگن کارتو تموم میکنم حلقه نابوده! که آلتیمور حسابی عصبی میشه. پلیس ها از راه میرسن که مژده تو یه فرصت به طرف آلتیمور شلیک میکنه و اسکندر و ایلهان جلوی آدم های آلتیمور را میگیرن. جهانگیر و کان بنزین میریزن رو پرونده ها و جهانگیر فندک میندازه و خودشون هم از حال میرن. پایان.

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حلقه + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا