خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی بچه

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی بچه را مطالعه می کنید. سریال بچه (Çocuk) به کارگردان سرکان بیرینجی محصول سال ۲۰۲۰ ترکیه می باشد. این سریال در ۱۸ قسمت ۱۲۰ دقیقه ای به سفارش تلویزیونی دولتی Star ساخته شده که با استقبال زیادی از تماشاگران این شبکه مواجه شده است.

قسمت ۶۵ سریال ترکی بچه

خلاصه داستان سریال بچه

یک مادر بنام آکچا (مروه چاعیران) که خود دختر یک زن فاحشه می باشد به دلیل اینکه برای پسرش زندگی خوبی فراهم کند ، از مادر بودنش دست می کشد او پسرش را به شعله (جیدا آتش) که عروس یک خانواده ثروتمند می باشد می دهد و او به آکچا قول می دهد برای پسر یک عمر مادری کند و نام بچه را افه می گذارد. در حالی شعله این بچه را مثل فرزند خود بزرگ کرده و در حقش مادری می کند اما با بدنیا آمدن فرزند خود همه چیز عوض می شود. در نهایت مادر شوهر او ، آسیه (نازال کسال) نیز رازی دارد که اگر افشا شود زندگی همه زیر رو می شود

خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی بچه

مینه به شدت نگران آکچا است که از دادگاه خود نماند و از طرفی میترسد که واقعیت را بگوید. او به زینب اصرار میکند که با حسن تماس بگیرد و خبر را به او بدهد، اما زینب میگوید که حسن خودش از طریق وکیل ماجرا را خواهد فهمید. در خانه، علی کمال و شعله به همراه بچه ها دور میز نشسته و مشغول غذا خوردن هستند. علی کمال مقابل افه خوشرو است، اما در واقع بخاطر دادگاه و پس دادن حق حضانت افه، به شدت ناراحت و نگران است. او هنگام حاضر شدن، به شعله میگوید که تنها با یک معجزه ممکن است که حضانت افه را به آکچا ندهند. همان لحظه، وکیل با علی کمال تماس گرفته و خبری دستگیری آکچا را میدهد. وکیل حسن نیز با حسن تماس گرفته و میگوید که آکچا به جرم کلاهبرداری دستگیر شده است‌. حسن متوجه می شود که این مسأله زیر سر امینه است، برای همین با عصبانیت به خانه رفته و از امینه در مورد اسکناس های تقلبی سوال میکند. امینه ماجرا را به حسن میگوید. حسن زینب را وادار میکند تا با شاهین تماس گرفته و قراری بگذارد تا او را دستگیر کنند و بتوانند آکچا را تبرئه کنند. زینب سر قرار با شاهین می رود. حسن نیز پلیس خبر کرده و هنگام آمدن شاهین ، او را دستگیر میکنند. آسیه متوجه دستگیر شدن آکچا می شود و نگران روند دادگاه آنها می شود. او با حسن تماس میگیرد تا خبری بگیرد، اما حسن به آسیه می‌گوید که مثل تمامی این سالها هیچ کاری نکند و دخالتی در کار او انجام ندهد. آسیه ناراحت می شود اما چیزی نمی‌گوید. شعله و علی کمال به دادگاه می روند و منتظر شروع دادگاه هستند. آنها مشتاقند که آکچا به دادگاه نیاید تا حضانت دست خودشان بماند. حسن، آکچا را آزاد کرده و با موتور، به سرعت به سمت دادگاه می رود.

جلسه دادگاه شروع شده و قاضی چند دقیقه وقت میدهد تا آکچا خودش را برساند. لحظه آخر، حسن و آکچا از راه می رسند. آکچا به قاضی توضیح میدهد که هنگام زایمان مجبور شده که بچه را به خانواده دیگری بسپارد، اما حالا آمادگی نگهداری از پسرش را دارد. دادگاه، طبق رأی قاضی، حق حضانت افه را به آکچا میدهد. آکچا و حسن دم خانه آسیه می روند تا افه را پس بگیرند. علی کمال به شدت ناراحت است . او به اتاق افه رفته و با افه صحبت میکند و توضیح میدهد که آکچا و حسن افراد خوبی هستند و از این به بعد پیش آنها خواهد بود، اما وقتی که بزرگ شد میتواند پیش آنها برگردد. افه نیز ناراحت می شود. علی کمال، افه را دم در برده و به حسن و آکچا می سپارد.رضا گوشه ای ایستاده و به آنها نگاه میکند. حسن از علی کمال بابت نگهداری و مراقبت از افه در این چند سال تشکر میکند. آنها سوار ماشین شده و می روند. علی کمال با ناراحتی و دلی شکسته به رفتن آنها نگاه میکند.

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا