خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.
قسمت ۶۵ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
بورا با صنم در حال صحبت کردن درباره پرونده هستن که بورا بهش میگه اسم مادر من فریها بوده صنم جا میخوره و بورا واسش تعریف میکنه. اونور با مادرش به خانه آزرا میان که آزرا به خاطر بهم ریخته بودن خانه ازش عذرخواهی میکنه. بعد از چند دقیقه میرای میاد که آزرا بهش میگه نمیخوای سلام کنی؟ میرای با اکراه سلام میکنه و جوری وانمود میکنه که به خاطر طلاق مادر و پدرش هیچی سرجاش نیست و از اونجا میره. آزرا به اون میگه باید درباره تمام حق و حقوقات یه لیست تهیه کنیم و دلیل واسه طلاق بنویسیم! چولپان با پدر اونور حرف میزنه که او ازش درباره دستمزد میپرسه که چولپان میگه اونقدری نیست که قراره از دست بدین! اون مرد میگه یعنی چی؟ مگه چقدر از دست میدم؟ چولپان ماجرارو واسش میگه. از طرفی آزرا شروع میکنه دلایلی واسه طلاق گفتن که مادر اونور میگه اینا چیه دیگه؟ اینا که اصلا حقیقت نداره! آزرا میگه وقتی داشتم طلاق میگرفتم شوهرم یه لیست بلند دلیل واسه طلاق ازم گذاشت جلوم! بعد از چند دقیقه حرف زدن ارن با خواهرش به اونجا میان و باهم دعوا میکنن سر لپ تاپ. مادر اونور کلافه میشه و میگه ما میریم حالا بعدا میایم. بورا درباره مادرش با صنم صحبت میکنه که صنم یکدفه فکری به سرش میزنه و خوشحالی میکنه که بورا تعجب میکنه و بهش میگه اون یخورده مغزت که اندازه نخود بود هم پرید! چیشده؟ صنم میگه یه راهکار پیدا کردم و براش تعریف میکنه. فردای آن روز چولپان با دخترهایش به همراه دنیز سر میز صبحانه هستن و باهم صحبت میکنن. گونش از حرفاشون چیزی میفهمه و چولپان بهش میگه شوهرت زایمان کرده؟ برو از خواب بیدارش کن دیگه بسه! گونش زیر لب با خودش میگه میدونم چیکار کنم و یالین را از خواب بیدار میکنه و میگه فهمیدم چجوری خودمونو بیشتر تو چشم مامان و خواهرام عزیز کنم! باید مادر بشم.
یالین جا میخوره و با ذوق میگه نظرت عوض شد؟ و خوشحال میشه. آزرا با موکلش و اونور در اتاق جلسه نشستن که بوکت با ییلدریم به عنوان وکیلش وارد دفتر میشن. همگی به ییلدریم نگاه میکنن. در اتاق باز میشه و بوکت با ییلدری موارد اتاق میشن و آزرا با دیدنش شوکه میشه. ییلدریم مبگه بالاخره باید یجوری راضیت میکردم که حرف بزنی باهام آزرا عصبی میشه و میگه این کارها یعنی چی؟ چیزی عوض نمیشه! سپس میگه فقط درباره پرونده حرف میزنیم. بوکت و همسرش باهم صحبت میکنن و بوکت ازش میخواد تا یه فرصت دیگه بده و زندگیشونو درست کنن حیف نیست ۱۵ سال زندگی؟ آزرا و ییلدریم با شنیدن عدد ۱۵ حالسون گرفته میشه. در آخر بوکت با کلافگی میگه باید از زبان خودت بشنوم بهم بگو که دیگه علاقه نداری بهم و میخوای طلاق بگیری! او بهش میگه باشه من دیگه بهت علاقه ای ندارم و میخوام هرچی سریعتر از هم جدا بشیم. بوکت ناراحت میشه و میگه باشه به طلاق توافقی رضایت میدم زندگی به اجبارو نمیتونم قبول کنم. ییلدریم با تعجب میگه چی؟ یعنی چی؟ ۱۵ سال زندگی عاشقانه را به همین راحتی گذاشتین کنار؟ مگه میشه؟ آزرا با طعنه میگه تو وکیل کی اینجا؟ و وقتی میبینه اونا نظرشون عوض نمیشه به آزرا میگه اصلا به اونا کار ندارم من نمیتونم بدون تو من بدون تو میمیرم دیگه نمیتونم بدون تو به زندگیم ادامه بدم! و ازش میخواد تا به فرصت بهم بدن اما آزرا حرفشو عوض نمیکنه. صنم و بورا برای پسر اون پیرزن که طلاهارو دزدیده بود نقشه کشیدن و اونو به اتاق بورا میفرستن. وقتی میره چند تا شمش اونجا میبینه که وسوسه میشه و برمیداره همان موقع صنم و بورا که از دوربین داشتن اونو میدیدن از صفحه عکس میگیرن و صنم برای اینکه نقشه اس گرفته حسابی خوشحال میشه و تو بغل بورا میپره و در آخر یهو به خودش میاد و ازش جدا میشه.
آزرا با اونور و مادرش نشستن و منتظر پدرش و وکیلش می باشند. بعد از چند دقیقه پدر اونور با چولپان وارد میشن. آزرا و چولپان خواسته های موکل هاشونو در اختیار هم میزارن. آزرا شروع میکنه به گفتن دلایلی که به خاطرشون موکلش میخواد از شوهرش طلاق بگیره. مادر اونور جا میخوره و میگه چی میگی؟ اینا چیه دیگه؟ ّشوهر من هیچ کدوم از این کارهارو نکرده چرا باید امضا کنم و بگم این کارهارو کرده؟ پدر اونور هم با شنیدن دلایل ِطلاق همسرش شوکه میشه و میگه نه زن من این کارهارو نمیکرده! آنها شوکه میشن و به آنها میگن اینجا چخبره؟ سپس به آزرا و چولپان اطلاع میدن که ما اصلا نمیخوایم از همدیگه جدا بشیم اونور خوشحال میشه و میگه همینه ایول. آزرا و چولپان بهشون میگن قصد ما هم همین بود که بهتون یادآوری کنیم که چه زوج خوبی هستین آنها با خوشحالی میرن. آزرا از دفترش بیرون میاد که ییلدریم جلوش می ایستد و ازش میخواد تا یه حرفاش گوش کنه ییلدریم بعد از کمی حرف زدن وقتی میبینه دیگه آزرا کوتاه نمیاد میگه باشه اگه اینجوریه دیگه دلیلی نداره من اینجا بمونم میرم. ییلدریم از اونجا میره که آزرا با گریه میخواد دنبالش بره و بگه نره اما چولپان جلوشو میگیره و میگه بزار باز هم آدم بده این ماجرا من باشم ولی تو دوباره نشکنی! صنم به مادر اون پیرزن زنگ میزنه و میگه اگه اون طلاهارو خودت برنگردونی سرجاش عکسی داریم از پسرت که واسش با میشه! اون همان موقع عکس را برای زن میفرسته و او با دیدنش شوکه میشه و میگه باسه پسرم هیچ نقشی تو این ماجرا نداره میارم طلاهارو. آزرا تو خونه اش دراز کشیده و مدام گریه میکنه و با هر زنگی فکر میکنه ییلدریمه اما وقتی میبینه اون نیست گریه اش شدت میگیره. از طرفی ییلدریمم هم همینجوری شده و وقتی اسم آزرا را روی گوشیش نمیبینه گریه اش میگیره. هالوک حسابی خوشحاله و در حال آشپزی کردن واسه خودشه ….
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس