خلاصه داستان قسمت ۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس
شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست در این مطلب از سایت جدولیاب می باشید. تا آخر این مطلب همراه ما باشید. این مجموعه به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و اینجی بالابانوغلو آهیسکا (İnci Balabanoğlu Ahıska) و به نویسندگی تونا کیگی و گولبیکه اوته ساخته شده است. بازیگرانی که در این سریال ترکی نقش آفرینی کردن عبارتنداز؛Hakan Yılmaz, Selen Soyder, Eylül Tumbar, Enes Koçak, Berat Yenilmez, Sema Çeyrekbasi, Yigit Kagan Yazici, Yonca Sahinbas, Serhan Onat, Yigit Kalkavan, Hivda Zizan Alp, Çagla Boz, Sait Genay.
قسمت ۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست
آلپ میره جلو و میپرسه اینجا چخبره؟ سرکان بهش میگه دیگه میخوای چخبر باشه؟ از کار بیکارم کرده! سپس بهشون میگه حالا هم بردارینش از اینجا ببرینش سراپ جا خورده که آلیزه با توچه و آلپ میره از طرفی سرکان هم سراپ را میبره. صنم پیش نورالدین رفته و استعفا نامه اش را میده و میگه دیگه تو بازی کثیفتون نیستم اما نورالدین سعی میکنه آروم و منصرفش کنه که صنم نظرش عوض نمیشه و میره. سراپ و آلپ وقتی به خانه میرن، سراپ ماجرای آلیزه را که اون سرکانو انداخته تو بازداشتگاه به همه میگه اما در آخر پدرش میگه به ما ربطی نداره قبلا چیکار کرده مهم اینه که الان عروسمونه و باید بریم دنبالش و راهی میشن. تو مسیر سرکان به آلیزه زنگمیزنه اما اون چون با توچه و آلپ هستش جواب نمیده و رد تماس میده سرکان پیام میده که باید توضیح بدی که چرا جواب نمیدی قبل از ما خونه باش! سرکان اینا به خونه نورالدین میرسن و همان موقع آلیزه هم میرسه آلپ و توچه با دیدن اونا اونجا جا میخورن و میخوان برن جلو که آلیزه جلوشونو میگیره و میگه حتما بابام دعوتشون کرده نیاین که اوضاع خراب نشه و ازشون میخواد برن. آنها به داخل میرن.
سر میز شام آنها وقتی غذاهای دریایی را روی میز میبینن شوکه میشن و بعد از چند دقیقه گلی که یکی از خدمه هست و از قضا همسایه سرکان ایناست میاد که پدربزرگ و مادربزرگ سرکان میشناسنش و از رئیسش که آدمی بداخلاق و عصبیه میگه که گلی با ترس به اسما نگاه میکنه و همگی شوکه شدن و یکدفعه میزنن زیر خنده. سرکان و آلیزه میرن به آشپزخانه و باهم شروع میکنن املت درست کردن سپس سر میز میبرن که همه ازش تشکر میکنن و شروع میکنن به خوردن. سراپ بلند میشه و شروع میکنه بابت کاری که آلیزه کرده غر زدن و گلگی کردن سپس از خانواده اش میخواد بلند بشن برن و آلیزه همونجا بمونه اما اونا میگن با موندن آلیزه اینجا مخالفیم و با خودمون باید بیاد سراپ عصبی میشه و تنهایی میره که پدرش باهاش صحبت میکنه و برمیگردونتش. در آخر همگی باهم میرن. فردای آن روز توچه در حال تعریف کردن ماجراهای پیش اومده با سرکان که وقتی آلیزه به اونجا میره میبینن پاشنه کفشش خراب شده و میلنگه که آلپ میگه پس چجوری اومدی؟ سرکان میاد و میگه من کمکش کردم آلیزه میگه آره تو مسیر منو دید و سوار ماشینش کرد دستش درد نکنه آلپ میگه این اتفاقی نمیشه داشته تعقیبت میکرده و میخواد دوباره باهاش دعوا کنه….