خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه  کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.

قسمت ۷۳ سریال ترکی زندگی شاهانه من
قسمت ۷۳ سریال ترکی زندگی شاهانه من

قسمت ۷۳ سریال ترکی زندگی شاهانه من

اونور حلقه خریده و به شبنم نشون میده سپس حلقه میندازن تو انگشت همدیگه و سلفی میگیرن برای ثبت خاطره. فردای آن روز وقتی اونور از خواب بیدار میشه میبینه تو اتاق دیدم کنار او از خواب بیدار شده که جا میخوره و بهم میریزه. ملیسا رفته خونه شبنم و باهاش درد و دل میکنه که دیشب اونور رفت هواخوری ولی رفته که رفته هنوز خبری ازش نیست احمد رفته اونجا. اونور وقتی دیدم از خواب بیدار میشه بهش میگه اتفاقی که دیشب افتاد بین خودمون بمونه و میره. بورا رفته پیش شبنم و باهاش حرف میزنه که آقا اونور میخوان ریاست شرکت را به آیسل خانم واگذار کنین او قبول میکنه و میگه باشه تو اولین موقعیت خوب دیگه؟ او میگه میخواد از این خونه هم برین شبنم اینو قبول نمیکنه و میگه خودم درباره این موضوع باهاش حرف میزنم این خونه ماله منه.

احمد با ملیسا رفته تا بهش موضوع شب گذشته را بگه و فیلمی که از دیدم و اونور گرفته بهش نشون میده او اول باور نمیکنه اما بعد بهم میریزه و به مانژه میره. شبنم رفته پیش اونور و باهاش حرف میزنه تا درباره خونه بهش کاری نداشته باشه اون خونه مال خودشه او قبول میکنه و میگه فقط مسعود اونجا نیاد شبنم میگه اون خودشم نمیاد اصلا و میره. ملیسا رفته سر میز دیدم نشسته و بهش میگه یکم حرف بزنیم؟ ملیسا به دیدم میگه میدونی که ما به زودی یعنی من و اونور میخوایم اردواج کنیم گفتم بیام خودم تورو دعوت کنم بیای اونم قبول میکنه و میگه باشه حتما میام و میخواد بره که دیدم میگه قهوه تو نخوردی ملیسا میگه واسم ضرر داره آخه حامله ام و از اونجا میره. وقتی به خونه میره سرسنگینه با اونور و میره تو اتاقش که لباس عروسیشو میبینه و گریه میکنه. ۲ هفته بعد، مراسم عروسیه اونور و ملیساست.

مهمون ها کم کم از راه میرسن، آیسل میره تو اتاق ملیسا و بهش جواهری که از نسل های قبل بهش رسیده را میده بهش و میگه الان به تو رسیده تا برسه به آیسل کوچولو ملیسا ازش تشکر میکنه و میگه خیلی زیباست مرسی مامان آیسل تو در حق من مادری کردی و همدیگرو بغل میکنن. احمد میره سراغ ملیسا و ازش تعریف میکنه سپس بعد از کمی حرف زدن بهش میگه هنوزم دیر نشده بخوای از اینجا میبرمت ملیسا بهش میگه که نمیتونم من باردارم نمیتونم این بچه رو بدون پدر بزرگ کنم احمد میگه من هستم من همیشه پیشتم بعد از چند دقیقه شبنم میره پیش ملیسا و او ازش بابت کارهایی که در حقش کرده معذرت میخواد و همدیگرو بغل میکنن احمد پیش اونور میره و بهش میگه تو لیاقت ملیسارو نداری همه تاوان کاراشونو میدن! اونا با اومدن شبنم حرفشونو قطع میکنن شبنم به اونور تبریک میگه و آرزوی زندگی طولانی واسش میکنه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا