خلاصه داستان قسمت ۷۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه  کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.

قسمت ۷۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من
قسمت ۷۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من

قسمت ۷۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من

اونور و ملیسا درباره خودشون درحال حرف زدنن که اونور میگه دوتا دوست کنار هم باشیم خیلی بهتر از یه ازدواج زورکیه بالاخره ما دوتا دوستیم که یه بچه مارو بهم وصل میکنه! شبنم به اونجا میاد و به ملیسا میگه چیشد؟ جمع کردی وسایلتو؟ اونور باهاش درباره مانژه حرف میزنه که چرا مکان دیدمو گرفته اون فقط اونجارو داره شبنم میگه دیره گرفتم تموم شد چه سریعم اومده بهت شکایت کرده! سپس با ملیسا از اونجا میره تا باهم حرف بزنن. احمد را تو خیابون چندنفر میندازن تو ماشین و با خودشون میبرن و همزمان برای مسعود پیامی میره به همراه لوکیشن که سریعا راه میوفته. احمد را میبرن پیش اونور که احمد میخنده و میگه نوچه گرفتی؟ او بهش میگه فکر کردی اگه بیای ازم فیلم بگیری پخش کنی منم باهات کار ندارم؟ سپس بعد ار کمی بحث کردن شروع میکنن به کتک زدن احمد که مسعود از راه میرسه و میگه اینجا چخبره؟ اونور باهاش حرف میزنه و بهش میفهمونه که زیاد عصبیه نکنن وگرنه ماجرای سلو و نیازی برملا میشه و میره. مسعود به احمد کمک میکنه و میبرتش با خودش خونه اش. ملیسا به مانژه رفته و اونجا به دیدم میگه بی صبرانه منتظر دیدن این لحظه بودم که چشمات پر از اشک میشه و میری از اینجا! یادته اومده بودم اینجا گفتم من میشینم پشت این میز و پرسنلی عوض میکنم؟

دیدم بهم میریزه و بعد از جمع کردن خودش میگه آره یادمه ولی واسه خیلی وقت پیشه یه دوره طولانی معشوقه بودی! ملیسا میگه به تو چی باید گفت که با دوتا برادر بودی؟ شبنم از راه میرسه و بهش میگه وسیله هاتو جمع کردی؟ سپس ازش میخواد از اونجا بره سپس به آیدین میگه مدیریت اینجا از این به بعد با توعه دیدم پوزخند میزنه و میره و دوستای آیدین میان و بهش تبریک میگن. دیدم انقدر عصبیه که با نیلگون هم قرار میزاره تو پارک و بهش میگه درباره شبنم بد میگه تا نظرشو نسبت به شبنم تغییر بده اما اثری روی نیلگون نمیزاره. شبنم وقتی میره خونه مسعود با دیدن احمد بهم میریزه و مسعود بهش میگه که بهش دیگه کاری نداشته باش بزنه به سیم آخر ماجرای نیازی و سلو میگه حتی میتونه ماجرای دمیرو بندازه گردن تو! بورا رفته خونه شبنم و برگه ی تخلیه خونه رو بهش میده شبنم به اونور زنگ میزنه و دعوا میکنه بابت خونه و میگه اینجا مال بچه هامه نمیتونی بیرونشون کنی مشتاقم ببینم چجوری با پلیس میخوای بچه هاتو بیرون کنی! و قطع میکنه. فردای آن روز اونور میاد خونه شبنم به دیدن بچه هاش و میگه امروز میخوایم خوش بگذرونیم که شبنم میگه حرف بزنیم قبلش؟ اونور میگه برگشتیم حرف میزنیم و میرن…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا