خلاصه داستان قسمت ۷۶ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۶ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.
قسمت ۷۶ سریال ترکی زندگی شاهانه من
دیدم به مانژه میره و مستقیم سر میز شبنم میره تا اونجا بشینه اما آیدین سعی میکنه جلوشو بگیره و میگه این میز مال شبنمه نمیتونی بشینی اما دیدم بدون اینکه اعتنا کنه سر همون میز میشینه و میگه از همون همیشگی که آیدین بهم میریزه. اونور بچه هارو برده به پارک و اونجا باهاشون حرف میزنه و ماجرای خونه را میگه که مادرتون داره با مسعود ازدواج میکنه و میرین خونه مسعود منم میام تو خونه ی شما که هروقت خواستین بیاین اونجا بچه ها کمی پکر میشن که اونور باهاش حرف میزنه و اوضاع را درست میکنه. در نبود بچه ها بورا با پلیس رفته خونه شبنم و بهش میگه که حکم تخلیه داریم و باید از اینجا برین او مقاومت میکنه که مسعود میاد و با دیدن حکم میگه باشه زمان میخوایم بورا ۱ ساعت وقت میده تا وسایل شخصیشونو بردارن. شبنم عصبیه که مسعود میگه کاری نمیشه کرد حکم قضایی دارن آیدین به شبنم زنگ میزنه و میگه که دیدم اومده اینجا شبنم سریعا میره مانژه و باهاش کل کل و بحث میکنه که در آخر دیدم از اونجا میره و شبنم حسابی بهم ریخته.
وقتی برمیگرده مسعود به شبنم میگه شما برین خونه من، من میرم هتل. شبنم تو حیاط خانه مسعود نشسته و عصبیه که مسعود سعی میکنه آرومش کنه و ازش میخواد تا کاری نکنه و به زندگیشون برسن. دیدم با اونور رفته به خونه و اونجا روهو با دیدن دیدم جا میخوره. اونور بهش میگه که دیدم دیگه اینجا زندگی میکنه بهش کمک کن تو کارهای خونه روهو میگه ببخشید ولی من دیگه نمیخوام اینجا بمونم میرم پیش شبنم خانم و خداحافظی میکنه و میره خونه مسعود. شبنم با دیدنش میگه چیشده؟ او میگه که دیدم خانم با آقا اونور اومده بودن انگار اونجا میمونن دیگه منم نخواستم اونجا باشم اومدم بیرون شبنم عصبانیتش بیشتر میشه که به روهو میگه بره داخل. ملیسا با فهمیدن این موضوع که شبنمو بیرون کرده از خونه میره پیش اونور و باهاش حرف میزنه و از شبنم دفاع میکنه اما اونور میگه بس کنین دیگه خسته ام کردیم از این به بعد همینه هر شلیکی سمتم بکنین بهتون شلیک میکنم! و میره. شب آیسل و ماجد میرن خونه اونرو که با دیدن دیدم شوکه میشن و آیسل دعوا میکنه و بعد از بهم ریختن اونجا میره. ملیسا وقت از آیسل میفمهه دیدم پیش اونور میمونه به شبنم زنگ میزنه و میره پیشش تا باهم نقشه شبنم را عملی کنن. آنها بنزین میریزن تو طبقه اول و بیرون خونه رو و بعد از انداختن فندک نگاه میکنن به آتیش….