خلاصه داستان قسمت ۷۷ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس
شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۷۷ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست در این مطلب از سایت جدولیاب می باشید. تا آخر این مطلب همراه ما باشید. این مجموعه به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و اینجی بالابانوغلو آهیسکا (İnci Balabanoğlu Ahıska) و به نویسندگی تونا کیگی و گولبیکه اوته ساخته شده است. بازیگرانی که در این سریال ترکی نقش آفرینی کردن عبارتنداز؛Hakan Yılmaz, Selen Soyder, Eylül Tumbar, Enes Koçak, Berat Yenilmez, Sema Çeyrekbasi, Yigit Kagan Yazici, Yonca Sahinbas, Serhan Onat, Yigit Kalkavan, Hivda Zizan Alp, Çagla Boz, Sait Genay.
قسمت ۷۷ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست
تو مسیر سفر سراپ به سرکان زنگ میزنه و خبر تصادف سرپ را بهش میده آنها سریعا برمیگردن و به طرف بیمارستان میره. نورالدین سوپی که رضوان آورده را شروع کرده به خوردن که مسعود با دیدنش میگه تو چرا این سوپ منو داری میخوری؟ و سر سوپ باهم دعوا میکنن! صنم میگه تموم شد دعواتون؟ واست بسته اومد مسعود! او با باز کردن بسته میبینه یه نمکدونه با یه نوشته که رضوان نوشته یادم رفت نمک بریزم نمک بزن در ضمن اومدم خودمو تسلیم کنم و اعتراف کنم نورالدین میپرسه ماجرا چیه؟ او واسش تعریف میکنه که باهم سریع میرن به کلانتری. تو بیمارستان سرپ به مراقبت های ویژه منتقل میشه که یکدفعه میگن سطح هوشیاری اومده پایین و قلبش وایمیسته که شروع میکنن به ماساژ قلبی و شوک دادن همگی استرس گرفتن و تورکان از همه حالش بدتره. ۱ هفته بعد؛ نورالدین رفته به بیمارستان برای عیادت سرپ که میبینه تو اتاقش نیست و پرستار میگه دیگه اینجا نیست نورالدین گریه میکنه و فکر میکنه مرده که سرپ همراه سرکان و آلیزه به اتاق میاد و نورالدین خوشحال میشه. رضوان به خاطر شلیکی که به مسعود کرده به خاطر سنش پایبند بهش زدن و از خونه بیرون نمیتونه بره.
همگی تو خونه حسابی غذا درست کردن و منتظر سرپ هستن که با سرکان و آلیزه به اونجا میرن و همگی از سرپ استقبال میکنن. توچه به خاطر مادرش هنوز تو ماشین میخوابه که پلیس بهش هشدار میده و برگه حریمهای میده و میگه سری بعدی ببینمت ماشینو میخوابونم! تو خونه بحث مدرسه سرپ میشه که او میگه نمیرم اونجا دیگه و از مادرش میخواد به ازمیر برگردن چون همه دوستاش اونجان تورکان میگه خانواده مون اینجاست! سرپ میگه چه فایده؟ همه رفتن واسه کسی مهم نیست! و میره تو اتاقش که تورکان سعی میکنه سرکان را راضی کنه تا بزاره اونا برن ازمیر اما سرکان میگه نه نمیشه ما سفرمونو یکم عقبتر میندازیم تا اوضاع درست بشه و وقتی به آلیزه میگه او هم قبول میکنه و اوضاع را درک میکنه. مسعود و نورالدین به عیادت سرپ رفتن که برای مسابقه گذاشتن با هم سرپ را غرق کادو میکنن که سرپ خسته میشه و میگه هیچ کدومشونو نمیخوام و میره تورکان معذرت خواهی میکنه ازشون و میگه که تازگیا هیچی خوشحالش نمیکنه مشکل شما نیستین!….