خلاصه داستان قسمت ۷۷ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۷۷ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۷۷ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۷۷ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۷۷ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

چولپان به آرمان میگه که برادرش رفته برلین برای یه سخنرانی و نیستش که بهمون کمک کنه آرمان کلافه میشه و میگه پس کارم ساخته ست! چولپان یکدفعه چیزی تو ذهنش میاد و میگه اصلا به اون احتیاجی نداریم که! من روند کارشو میدونم چجوریه خودم درستش میکنم آرمان میگه جدی میگی؟ چولپان تایید میکنه. صنم در حال چت کردن با همونیه که واسش نقشه داره تا به دام بیاندازتش که بورا از پشت سر نزدیکش میشه و با چشمانی گرد شده گوشیو ازش میگیره و میگه این کیه دیگه؟ صنم اول اذیتش میکنه اما بعد ماجرارو میگه بعد از کمی کل کل کردن بورا با عصبانیت میره و به صنم میگه که حق نداری باهاش نه سر قرار بری نه حرف بزنی باشه؟ صنم میگه باشه و خنده خودشو کنترل میکنه. افه با آزرا در حال حرف زدن درباره پرونده یاسمین هستش و میگه من به دروغ به جیحون گفتم که شک کردم به زنش و احتمال داره که خیانت میکنه اینجوری یخورده نسبت به زنش کنجکاو میشه و شک و دودلی بهش دست میده. آنها با همفکری به این نتیجه میرسن که خدمتکار خانه آنها کاری کرده و اونم تو این ماجرا دست داره اما چراشو هنوز نفهمیدن. فردای آن روز یاسمین و جیحون خبرنگارها را به یک نشست مطبوعاتی دعوت میکند و به همه اونجا میگه وکیل آزرا جوهر که قبلا هم تو پرونده اش کارهایی واسه خودش ثبت کرده  اینبار قصد خراب شدن رابطه مارو داشته! سپس عکس را نشون میده و میگه آزرا جوهر این عکسو همه جا پخش کرده در حالیکه این عکسا اونجوری که نشون میده نیست و عکس واقعی را نشون میده و میگه اینجا منم بودم ولی کراپ شدم به خاطر پیش رفتن اهدافش.

آزرا بعد از تمام شدن حرف آنها از آنجایی که بین خبرنگارها نشسته میگه اینجوریه؟ سپس خودشو نشون میده که همه جا میخورن آزرا میگه حرفاتون تموم شد؟ حالا نوبت منه سپس از یاسمین سوال میکنه که جواب خاصی نمیده سپس از جیحون میپرسه اگه اینجوریه پس چرا وقتی خبر جدایی‌تون پخش شد تکذیبیه ای خبری چیزی منتشر نکردین؟ جیحون میگه چون به خاطر خبر سهام ما آفت شدیدی کرد و خانمم حالش بد شد. از اونجایی که حال زنم بیشتر واسم مهمه به اون رسیدگی میکردم الانم که اینجام تا بگم اصلا به این راحتیا ما از پا در نمیایم و همیشه بالا میمونیم. آزرا میگه چه جالب و سوال هاشو به خبرنگارها میگه تا ازشون بپرسه سپس عکسی دو نفره از یاسمین و جیحون نشون میده و میگه این عکس درست دو ساعت بعد از پخش شدن خبر گرفته شده و حرفاشونو زیر سوال میبره! یاسمین و جیحون به نگهبانان میگه تا اونو از اونجا ببرن. آزرا حین رفتن میگه نمیدونم کی اینو فرستاده ولی هرکدومتون هست بیاین تا باهم پوز این افرادو به خاک بمالیم و بعد به بازداشتگاه منتقل میشه. افه و آرمان و خانواده آزرا این ماجرارو تو اخبار میبینن و به آزرا افتخار میکنن و تحسینش میکنن واسه این کارش سپس چولپان به صنم میگه پاشو بریم دخترمو از بازداشتگاه دربیاریم. آزرا تو بازداشتگاه نشسته که چولپان به اونجا میره و آزرا با دیدنش خوشحال میشه. جیحون و یاسمین به اتاقشان میرن و به خاطر اتفاق پیش اومده حسابی ناراحت و عصبین و نمیدونن باید چیکار کنن. بورا و آرمان به آزمایشگاه میرن و اونجا آزمایش های لازمو انجام میدن و بورا به آرمان میگه ای کاش من با تو بزرگ میشدم پیرمرد، خوش میکذشت حتما آرمان لبخند میزنه و میگه خوشحالم که الان حداقل کنارمیو چولپان به دفتر کارش میره و نمونه های آنها را با هم جابه جا میکند. بورا یه نفر را گذاشته بود تا صنم را زیر نظر بگیرد تا متوجه بشه که سر قرار با اون مرد میره یا نه.

او بعد از خبر دادن به بورا که صنم به سر قرار با اون مرد رفته کلافه میشه و آدرس را ازش میگیرد و به سرعت به طرف اونجا راهی میشه. صنم سر قرار با اون مرد رفته و از قصد نوشیدنی کمی میخوره تا بتواند بهتر نقشش را انجام دهد. اون مرد میاد و با دیدن صنم حسابی خوشش میاد و باهمدیگه گرم صحبت میشن که اون مرد میگه طرز تایپت با ظاهرا همحوانی نداره! صنم که فهمیده درباره کلمه مخلصم داره حرف میزنه بهش میگه من یه برادر دارم که خیلی لاتی و مشتی حرف میزنه به خاطر همین دایره لغاتم یخورده وسیعه تو اینجور چیزها اون موقع هم داشتم جواب خود برادرمو میدادم که یکدفعه هل شدم واسه شمارو هم  اینجوری جواب دادم! اون مرد میگه باشه حالا یخورده از خودت بیشتر بگو تا باهم آشنا بشیم! همان موقع فردی بالاسر میز آنها میره……

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا